خیلی ها بهم دروغ گفتن ..خیلی ها فریبم دادن ..تنها زندگی میکنم ..شکستن خیلی سخت بود ..اما دوباره بلند شدم ..الان یکی اومده تو زندگیم ..انگار خود من ..بهش گفتم من دیگه کسی رو باور ندارم نمیخوام عاشق شم ..اما اون گفت دوباره عاشق میشی...خیلی با محبته ...اما
میترسم دوباره دروغ باشه حرفها ..حتی برای اینکه ثابت کنه قصدش جدیه و فریب نیست با خانواده خودش صحبت کرده ..حتی دو روز پیش به مامان منم زنگ زد و راجع به من حرف زد ..خودش اصرار کرد که به مامانم بگه ...
اما دلم به اندازه ی یک دنیا گرفته ...نمیتونم دیگه کسی رو باور کنم ..الانم دارم گریه میکنم 😔😔😔.خیلی سخته بی اعتماد شدن ...دلم خیلی پره ...خیلی