مادر شوهر بدجنس

قول نميداد سنگين تر بود 

از روزي كه اومدم شروع كرد عمم بد شوهرمو گفتن مخمو عليه شوهرم شستشو ميداد عليهه جاريم البته جاريم يه ادم بيشعور مرد بازيه ولي منو عليهه همه پر ميكرد بعد دعوامون ميشد با شوهرم ميگفت وااااا عمه برات عروسي گرفتيم اين همه خرج كرد پسرم به چشمت نمياد 

گفتم مگه عروسي وظيفه منه ميخواست نگيره بعدشم شما داري منو پر ميكني خلاصه ده بيست باري دعوايه بزرگ شده شوهرمم سكوت ميكنه و اون رو ميبينه بدترش ميكنه 

روز عروسيم مشكل درست كرد تو عروسيم تو كيليپ رقص خودشو دوستشم اومدن وسط در صورتيكه رقص دونفرمون بود

به شوهرم ميگه زنت حريفته كه كوكش كنه روم 

به من ميگه شوهرت حريفته كه بندازتمون به جون هم 

خدا شاهده كدوم عروسي قبل عروسيش كل خونه مادر شوهرو ميشوره من طبقه بالا يه اتاق دارم اتاق گند برش داشته بود پنج بار شستمش حياطم پشتبومشونه پره پوشك مال جاريم بود ده تا كيسه زباله از پشت بومشون در اووردم بعد الان كه باردارم 

ديد تو اتاق دراز كشيدم امروز ظهر سرما خوردم شديد 

يه كيسه زباله تو پشت بومه فقط يه كيسه 

اومده ميگه پاشو جمع كن 

منم گفتم شوهرم كيسه زباله بياره بايد يدفعه بشورم خودتونم ميدونيد الان هوا سرده پشت بومم هرروز نميشورن كه 

خلاصه پاشد داد بيداد كنه جمع كن مرد سواري تا كي فكر كردي اينجا ايرانه ايرانم اينجور سوار شوهراشون نميشن اونم جلو جاريم همچين حرفي زد 

داره ديوونم ميكنه از دخالتاش همش تقصير شوهرمه از روز اول بهش رو داد تهمتم زد فحشم داد تحقيرم كرد 

بعد خودش شوهر عمم كم مونده دسشويي ببرتش هرچي ميگه ميگه چشم شوهرش ولي چشم نداره شوهرم احترامم بزاره كوكش ميكنه دعوامون بندازه 

مگه حاليشه هميشه مقصر بوده اذيتم كرده تيكه بارم كرده تهمتم زده ولي شوهرم گفت تو معذرت خواهي كن 

اشتي نكنم شوهرمو پر ميكنه روم اشتي كنم دخالت ميكنه تو زندگيم بخدا به سرم زده شوهرم كاري نكنه طلاق بگيرم من بخاطر مادرش يه بچه سقط كردم انگار ن انگار عممه 

در رگه اييم هممون من پدرم عربه مادرم ايراني همسرم ايران بدنيا ازمد ولي شغل باباش تو عراقه تو حكومت

نه متاسفانه شوهرم ميدونس اينجور شرايط نميتونم تحمل كنم و خودش كاملا ميشناستشون ولي زبونش ميبنده وقتي دعوامون ميشه ولي هيج وقت به عمم بي احترامي نكردم مشكل همينه 

از اين به بعد بايد جواب بدم