بچه ها شوهرم با خیانتاش خاطرات بدی تو ذهنم گذاشت خیلی بد تحقیر شدم مقایسه شدم آدم بده من شدم این من بودم ک کم محکوم ب کم گذاشتن شدم اعتماد بفسم ب کلی نابود شد افسرده شدم ووو .. کسایی ک این بلا سرشون رفته قشنگ میفهمن من چی میگم ...اما بخشیدم .... ن بخاطر اینکه شرایط طلاق رو نداشتم و حتی بخاطر بچه هامم ن بخشیدم چون فکر میکردم از روی حماقتش بوده و عاشقمه ... اصن چرا هر کاری میکنه من خودمو میزنم ب اون راه و میگم دوسم داره ولی حالیش نیست ... هنوزم همینجوریما . بعد از این همه ماجرا خیلی سعی کردم بهش نزدیک بشم اما نشد ک نشد هر قدمی من برمیدارم اون یه قدم میره عقبتر ... باهام سرده خیلی سرد اما میگه دوستم داره .. من برم نزدیکش اگه خودش احتیاج نداشته باشه پسم میزنه .. تو تخت اگه نخاد اصلن انگار یه تیکه سنگم کنارش بهش میگم رک ک بهت احتیاج دارم عقده ای شدم بابا یکم حواست بهم باشه شوخی و جدی بهش میگم میگه مگه دوست داشتن ب این چیزاست 😢😢😢😢😢خسته شدم خیلی خسته فقط خاستم یکم درد و دل کنم همین ...
دو سال همه کاری کرد که شوهرم رو وسوسه کنه.هنوزم نمیدونه که شوهرم از روز اول همه کارهاش رو بهم گفته.خیلیییی داستان داره.نمیتونم تعریفش کنم.فقط شانس که اووردم شوهرم سرافراز بیرون اومد ازین قضیه.هرچند که اون عوضی یه جور دیگه نشونش داد.
ما سُرخ ترین حادثه فوتبالیم❤❤❤❤❤❤قرار بود فوتبال فقط در حد سرگرمیم بشه یهو پرسپولیس شد تماااام زندگیم و این یعنی افتخار🖐👍