الهی
یه غم بزرگی هم توو قلب من ریشه زده.تا آخر عمرم هم باید با خودم یدک بکشمش.همه هم فکر میکنن من خوشبخت ترین آدم روی زمینم.کلیییییی هم به من حسادت میکنن در صورتیکه نمیدونن چه غم بدی گوشه ی دلمه.
وااای نه.درست نمیشه جداشو.بخدا دختر عمم تازه ازدواج دومش بود بخاطر سرد بودن شوهرش علیرغم اینکه مرد فوق العاده ای بود جدا شد.خودش میگفت انقدر خوب بود که ۶ سال تحمل کردم و دیدم نمیشه.خودم زیادی گرمم و اون یخخخخ.آخرشم به خونوادش گفت دلتون میخواد خیانت کنم.بدکاره بشه اگه نه که موافقت کنید که جدا بشم.
والا چی بگم.. نمیشه گفت.. برادرشوهرم سر ی موضوع مسخره رفت از شوهرم شکایت کرد.. مارو کشوند دادگاه..
کلی شوهر بیچاره ی منا اذیت کرد..
من حتی نتوستم به خونوادم بگم. چون آبروی شوهرم میرفت...
مقصر اصلی هم اون جاری بی شخصیت ام بود.
کسی هم نتونست جلوشو بگیره... هیچ کس طرف ما رو نگرفت..
دو ماه تو استرس تمام بودیم.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
