منم مادرم رو ی ماه قبل از فوتش دیدم...
نمیدونسم کع قرار دگ ازون شب نبینمش/
اصلا اون شب نرفتم پیشش...بادختر عمم مشغول بودم...
شب ک خابیدم شد اخرین دیدارم...
انقدم ناشکری نکن...
همه درد دارن...چرا فک کردی فقط تویی؟
خدا ی سری دردارو ب بنده هاش میدع ک همیشع ازش کمک بخان....
اصن فک کن تو بی دردو مشکلی....ب یاد خدا میوفتی؟واقا اگ ادم بی مشکل باشع هرگز ب یاد خداهم نمیوفتع...
این حال بدتو ی فرصتی بدون برا رازو نیاز و حرف زدن با خدا....
حرفاتو تو برگه بنویس و با خدات حرف بزن...مطمعنم اروم میشی