2777
2789
عنوان

راهنماییم کنید

107 بازدید | 12 پست

سلام دوستان من دو. هفتست پدرمو از دست دادم خیلی بهم سخت می گذره احساس میکنم منم دیگه زنده نیستم کسی هست که همچین تجربه ی از. دست دادن عزیزو داشته باشه؟اگر دارین بگید الان چیکار کنم که حالم بهتر شه و چقدر. طول میکشه تا مثل قبل شم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

عزیزم من چهارماهه پدرمو از دست دادم. اونم ب طور ناگهانی. نگم از اون دوماه اول که کل روز کارم گریه بود. نتونستم حتی کارای روزمره بکنم. بچه هام همش باهام گریه میکردن.. خیلی روزای بدی بود خدا برای هیچکس نیاره نمیگم الان کمرنگ شده رفتن پدرم ولی آرومتر شدم. تونستم با رفتنش کنار بیام. من تازه یک ماهه لباس مشکی هم از تنم درآوردم. باشگاه و کلاس ثبت نام کردم. فعالیتامو بیشتر کردم تا کمتر فکر کنم. از همون شب اول هم براش دلنوشته مینویسم. اینو بدون جای اونا از ما خیلی بهتره. فقط با این جمله ب خودت امید بده که جای پدرم از من بهتره و رفته مسافرت. فقط من باید قوی باشم و با دلتنگی کنار بیام.. این غم تا آخر عمرمون با ما هست. منتها باید باهاش کنار بیاییم. من هیچ امیدی نداشتم که دوباره بتونم اون آدم سابق بشم. اطرافیانم هم ناامید شده بودن ازم. کلاسای سوگ درمانی شرکت کردم. با مشاور حرف زدم. کتابهای مرتبط رو خوندم. با دعا و ذکر قلبمو آروم کردم. برای پدرم نامه نوشتم. همه اینارو واسه این انجام دادم چون الان من زنده ام و ب زندگی نیاز دارم. بچه هام و همسرم هم منو میخوان. نه یک مادر که صبح تا شب گریه میکرد. تو اون مدت انقدر گریه و بی تابی میکردم که پسرم اصلا دوست نداشت بیاد خونه خودمون میگفت تو همش گریه میکنی. صبح که بیدار میشدم ب محض بیدار شدن یاد پدرم میفتادم و گریه سر میدادم و شب هم قبل خواب همش بالشم خیس بود. توی طول روز هم همینطور مثل مرده متحرک بودم که ثانیه شماری میکردم برم سرخاک. 

دوست عزیزم خودم اون روزا رو گذروندم و از ته دل میخوام هیچکس داغ عزیزشو تجربه نکنه اونم ب طور ناگهانی..

از خدا برات آرامش میخوام. خدا پدر شما و منم بیامرزه. 

تنها آرزوی من: خدایا از عمر من بکاه و به عمر عزیزانم بیافزا. الهی آمین

عزیزم من چهارماهه پدرمو از دست دادم. اونم ب طور ناگهانی. نگم از اون دوماه اول که کل روز کارم گریه بو ...

خیلی ممنونم عزیزم خدا پدر شمارم بیامرزه واقعا سخته هنوز. باورم نمیشه رفته فکر میکنم رفته سفر خدا دوبار. جون منو از. مرگ نجات داد. بهش میگم چرا. جونمو نجات دادی چرا نذاشتی اون موقع برم که این عذابا رو نبینم حتی اگه میرفتمم جهنم چه فرقی میکرد. با این دنیام بلاخره همش برام مشکل پیش میاد. این چند. ساله خیلی بهم سخت گذشت بهم تهمت هرزگی زدن نزدیک ترین اطرافیانم که هنوز. که هنوزه زخمش باهامه بعدشم مریض روحی بودم یه بارم خواستم خودمو. بکشم که بی نتیجه موند. بابام تصادف کرد حالا بعد. اون همه ماجرا بابام سرطان گرفت خیلی زجر. کشید طوری که همش براش گریه میکردم حالا هم که از. دستش دادم میدونم کار. خدا یه حکمتی داره ولی من این قضیه رو نمیتونم خوب درک کنم

خیلی ممنونم عزیزم خدا پدر شمارم بیامرزه واقعا سخته هنوز. باورم نمیشه رفته فکر میکنم رفته سفر خدا دوب ...

عزیزم دیگه باقیشو باید واگذار کنی ب گذشت زمان. 

تنها آرزوی من: خدایا از عمر من بکاه و به عمر عزیزانم بیافزا. الهی آمین

سالها هم بگذره تو باز دختر همون پدری و این داغ فراموشت نمیشه. ولی این رویه این دنیاست و باید کنار اومد باهاش. بازم خوبه پدر تو مریض بود و فرصت خداحافظی داشتی... من چی بگم که شب پدرم خوابید و صبح بیدار نشد. اونم روز عید فطر. تا آخر عمرم عید برام یادآور خاطره بد شد.. 

تنها آرزوی من: خدایا از عمر من بکاه و به عمر عزیزانم بیافزا. الهی آمین

عزیزم دیگه باقیشو باید واگذار کنی ب گذشت زمان. 

مرسی عزیزم که درک میکنی ولی من همه ی امید. و. آرزوم شده مرگ که هرچه زودتر. راحت شم فقط تنها چیزی که دوست دارم تو. این دنیا قبل مرگ بدست بیارم اینه که مادر. شم تنها عشقم شده فقط این وگرنه از همه چی دلبریدم

سالها هم بگذره تو باز دختر همون پدری و این داغ فراموشت نمیشه. ولی این رویه این دنیاست و باید کنار او ...

خیلی متاسفم عزیزم اره واقعا سخته اما فکرشم نمیکردم که اینقدر. زود. بره پارسال که برا مدتی طولانی اومده بود. شیراز دلم براش خیلی تنگ شد. وقتی که منو دید. بغلم کرد من بغض کرده بودم اون لحظه اما امسال چطور دلتنگیمو رفع کنم دیگه نمیتونم برم بغلش حسرت میخورم چرا قبل گذاشتنش تو قبر. بغلش نکردم بوسش کردم اما حسرت بغل کردنش به دلم موند

مرسی عزیزم که درک میکنی ولی من همه ی امید. و. آرزوم شده مرگ که هرچه زودتر. راحت شم فقط تنها چیزی که ...

منم روزای وهفته های اول فقط و فقط ب مرگ فکر میکردم. اعتقادامو ب خدا از دست داده بودم. اصلا نمیخواستم اسم خدارو بیارم همش در حال شکایت بودم از خدا. ناامیدِ ناامید. اینا یک پروسه طبیعیه بعد مرگ عزیزان. من کاملا درکت میکنم. خدا بهت صبر و آرامش بده

تنها آرزوی من: خدایا از عمر من بکاه و به عمر عزیزانم بیافزا. الهی آمین

منم روزای وهفته های اول فقط و فقط ب مرگ فکر میکردم. اعتقادامو ب خدا از دست داده بودم. اصلا نمیخواستم ...

ممنونم عزیزم همچنین به شما اما هیچ وقت در. بدترین شرایط ایمانتو از. دست نده چون اون چیزی. میدونه که تو. نمیدونی با اینکه بابام رفته اما اگه خدا ازم بپرسه میخوای دوباره برشگردونم میگم هرچی خودت. مصلحت میدونی چون اگه چیزیو به زور. ازش بخوام آخر. این خودمم که پشیمون میشم هم دیدم این قضیه رو و. هم برام پیش اومده فقط امیدوارم خدا بهمون صبر. بده و یک دنیا آرامش که بتونیم باهاش کنار. بیایم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز