اومدم پاهاشو لمس کنم یا با پنبه و چسب بسته شده بود به یکیشم سانسور وصل بود
دیگه نتونستم کنترل کنم خودمو
میخواستم بزنم هرچی اونجا بشکنم
مبخاسنم ۰اقو بردارم گلوی خودمو پاره کنم که نتونستم ۴ روز بیشتر تو رحمم نگهش دارم
اونجا احساس کردم من باعث و بانی دردی که اون میکشه هستم