ن من دردام خیلی ریز شرو شد یعنی از 5 صب دردام شرو شد تا ساعتای 7 هیچی نگفتم آخه ی رب اینا ول میکرد منم گفتم شلوغش نکنم فعلا تا ساعت ده یازده رفتم بیمارستان دیگه دردام شده بود هر سه چار دقیق ولی دردام خیلی سبک بود حالت ی دلپیجه خیلی کوچیک دیگه معاینه شدم گفتن عه اینکه چهار سانت باز شدی منم باورم نمیشد گفتن یکم دیگه راه برو نیم ساعت دیگه پیاده رو کردم دیدم دردام کلا دارن هی ضعیفتر میشن ب شوهرم گفتم بریم خونه من اصلا درد ندارم رفتیم بخش زایمان ماما خصوصی گرفتم اونم اومده بود منو دید گفت خبری نیست که رفت آمپول آورد منم جیغ وداد ک آمپول نمیخوام سر اولی داغون شدم اونم گفت مسکن انگار من خنگم 😁
خلاصه بعد بیس دقیقه دردای وحشتناک شرو شد ک میگف قربده حالا منو میگی داشتم مرگو جلو چشمم میدیدم اونم میگف قر بده دیگه
دیگه ی رب اینا تموم شد خداروشکر پسرم دنیا اومد
وای چقد زیاد حرف زدم ببخشید دیگه
انشالا همگی زایمان خوبی داشته باشین