خانما ممنون میشم نظرتون روبگید باتوجه ب تجربتون بهتره رفت وامد درچ حدباشه ک هم بچه زیادوابسته نشه هم اینکه تو مسائل تربیتی نشن الگو برای بچه ب نظرتون رفت وامد درچ حدباشه نرمال؟؟
بچه من نوه اولشونه ۷ماهشه الان خانواده همسرم تویه کوچکه هستیم پدرشوهرم ومادرشوهر وبرادرشوهرم هرکدوم باتوجه ب شرایط کار وکلاس های خودشون میان ومیرن .مثلاامروز پدرشوهرم رفته بودسفر کاری خودش خونه نبود ولی زنگ زده بوهمسرم برای شام برید خونه ما یعنی خونه پدرشوهرم همسرمم گفته بود شما ک خونه نیستید گفته بود من نیستم ولی خانمم وداداشت هستن دلشون تنگ شده .همسرمم اومدخونه گفت بابا اینو گفته گفتم شب خواب بچه بهم میخوره گفتم ک ده شب هیچ جانمیریم خواستن عصر همه خونه بودن ی ساعتی میریم وبرمیگردیم عصربچم خواب بود مادرشوهرم زنگ زد که من تنهام تا ساعت۱۰ شب ک برادرشوهرم برگرده میام خونه شما .مادرشوهربیخبراز دعوت پدرشوهرم گفتم باشه بیا خونه ایم ایشون اومدن اخرشب برادرشوهرم زنگ زد من خستم نمیام فردا شمابیاد گفتم ن بیا گفتن دلت تنگ شده بیا ببین گفت نمیام حالا باز فردا لابدیاپدرشوهرم نیست یامادرشوهرم و باز شب ی بهونه که اون یکیمون ندیدش واقعا خسته شدم بااینکه همسرم پشت منه بگم نمیریم نمیگه بریم ولی اونا پامیشن میان .بخدا خستم الان ۷ماهه من ۴۸ساعت نشده خودم وهمسرم وبچم باشیم حتاهرهفته یک شب فرصت داریم بریم خونه پدرم برگشتنی زنگ میزنن اومدید ایفون روبزنید میایم پایین بچه رو ببینیم نگرانم بزرگ بشه طبق حرفا وتهدیداشون بشه همش میگن بتونه راه بره دیگه نمیزاریم بیاد ومای دل سیر پیشش نبودیم وازین حرفا بعد سالی ی بار ی سفر ۲۰تا۳۰ روزه میرن وواقعا نگرانم پسرم وقتی نباشن اذیت بشه چون قطعا بهشون وابسته شده .البته تاحالا بدونه خودم نفرستادمش دوبار همسرم برد دید مخالفم بنابه هزارویک دلیل دیگه نبرده .من چیکارکنم ب نظرتون چندین بار هپ پرسیدن چرا کم میرید خونه پدرت ی بار گفتم واقعا نمیرسیم از بس اینجایم چندباد هم خودم هم همسرم درحضور خودم گفته ک من زیاد رفت وامد روباهیچ کس دوست ندارم خصوصاالان ک بچه هست مجبورنیستم بخاطر ی مهمونی ارامش وخواب بچم وتربیت بچه بهم بخوره ولی کو گوش شنوا . توروخدا راهنماییم کنید بهتری کار چیه .همسرم بارها بهشون گفته چ شب یا روزی هرسه تاتون خونه اید میایم نمیشه هرروز برم یا بیان سختمه واقعا