چکار کنم؟خواهشن کمک کنید

چطوری بارها ب چشم دیده وقتی ب خاطر ی سری مشکلات کل خانوادشون میرفتن ی شهر دیگه و خاهرش میموند خونه من همیشه کنارش بودم ی بار ک سه روز ابجیش تب کرده بود فقط من پیشش بودم ولی خوب اون میدونی دوست دختر داره دوست دختراشم هم از من خوشکل ترن هم بزرگ تر.

ولی این اقا اصلا نمیبینه من فقط دنبال ی راه حل ک یا ب دستش بیارم یا بتونم فراموشش کنم ک میدونم نمیشه چون اینجوری هر روز تحمل کردن برام سخت تر میشه از این میترسم ک دست ب کارای احمقانه بزنم.

اره این و میدونم ولی چن وقتیه ک من و ندیده اصلا از این ب بد نمیبینه دیگه من و و صد درصد تا زمانی ک بخواد ازدواج کنه من و یادش رفته.بچه تر ک بودم باهام خوب بود از وقتی ب سن نوجونی رسیدم کمتر محل میزاره میدونم ک میترسه وابسته شم اما اون ک نمیدونه...

من ۱۶ سالمه اون ۲۳

ن من خودم شخصا ب دعا اعتقاد ندارم دیدم کارسازه ولی اعتقاد ندارم دوس دارم اگ چیزی هست از طرف خدا باشه.میدونی از شما بچه مثبت بوده خوب این خوبه ک اون ب کسی نگاه نمیکرده.ولی ایشون بچه مثبت نیست دقیقا بر عکسع.ب خاطر همین از بس دور و برش هست من و نمیبینه و یکی هم این ک بابام زیادی بهش اعتماد داره و اونم ایم میدونه و ب همین خاطر امکان نداره بیاد طرفم تو این سه ماهی ک ندیدمش دارم دیونه میشم چهار کیلو کم کردم تنها مزیتش اینه😐😐

اره وقتی بچه بود شوخی میکرد نصف انشاهامم خودش مینوشت اما الان فقط در حد سلام و عیلک.دوسم نداره من چند وقت پیش اینستا درخاست دادم چون پیجش خصوصی بود.تا دو هفته ک ن رد کرد ن قبول کرد.دو هفته بعدش شب رفته بودم خونشون من و دید بازم در حد  سلام و علیک و رفت تو اتاقش دقیقا همون شب درخاستم و رد کرد.واقعا نمیفهممش.دیگه خودم خسته شدم تحمل ندارم

فراموش ک نمیشه کرد.قبلنا خودمم میگفتم اگه مصلحته ولی الان در حدی دارم زجر میکشم ک اگ ب صلاحمم نیست بازم میخامش.منم از افت کردن تو درسام میترسم تا امسال بهترین دانش اموز کلاس بودم اما الان این قد بهش فکر میکنم ک میترسم.با این ک میدونم پسر خوبی نیست.

اره خودمم فهمیدم .میدونم تو این چند سال ب همون اندازه ک اون سرد بوده من بد تر بودم بعضی از رفقام میگن این قد باهاش سرد بودی ک ناامید شده.