خدایا نفس های بچم گرفته خدا هیچ بابایی به این روز نیفته خدایا کمک کن سرش رو ببندن تا بازم رو دستام از هوش نرفته😔😔😭
فکر کردمدست دادم آب دارم غم ندارم سرفرازم ساقی اطفال شاهنشاه دینم
ناگهان دیدم که در ره ریخت آبو سوخت قلبم تیر زد بر مشک آن خصمی که بود اندر کمینم
دیگر از دیدار اطفال حرم شرمنده بود تیر زدم دشمن به چشمم تا که طفلان را نبینم
گفتم اکنون خوب شد خوب است برگردم به خیمه ناگهان بر سر فرود آمد عمود آهنینم این نوحه قلبمو آتیش میزنه😔