وقتی فهمیدم جواب آزمایشم مثبته و باردارم با شوهرم زار زار گریه کردیم از خوشحالی... یک هفته بعدش وقتی دکتر گفت ححم خون تو رحم زیتده و جنین دیده نمیشه ک احتمال سقط ..تنهایی زار زدم وسط بیمارستان😔
من خيلي سريع اشكم موقع فيلم ديدن و اين چيزا در مياد
آخرين بار وقتي متري ٦ و نيم ديدم
با سريال شهرزادم انگار زبونم لال مرگ عزيزي بود برام
گريه ميكردما ...واسه سانچي نگو
خبر مرگ عزیزان بعدش واسه اون دختر بچه های که تو پیش دبستانی تو زاهدان سوختن زجه زدم از ته دل
تصادف برادرم که فکر میکردیم همهچی تموم شد..
خبر فوت بنیتا
همین دو روز پیش بود، وقتی فهمیدم زنبور داداشام و بابام رو نیش زده. بابام 23تا،داداش اولیم 6تا،داداش دومیم 25 تا. داداش کوچیکم چند روزه دیگه 3 ساله میشه. اینقدر گریه کردم که خدا میدونه
خدا نصیب کافر نکنه
زلزله بم
اخرين گريه ام عصر بخاطر بي نهايت تنهايم
خانواده پدري بي مهري دارم با هيچكدوم در ارتباط نيستيم تا همديگر را ببينيم سلام عليك كنيم
خانواده مادري هم بيشتر با مامانم در ارتباطن چون تويه شهرشون نيستيم احوالپرسي فقط
دوستم ك بخاطر شوهرم كم رنگ شدن
خواهر شوهر و اينام ك همدم نيستن
امروز زار ميزدم بخاطر تنهايم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
27 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
29 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
