بچه ها من تو یه ساختمون یا خانواده شوهرمم دوسال ازدواج کردم همیشه همه مراسما مناسبات با اینا بودم دم به دیقم پایین بودیم. ولی من دوس نداشتم چون واقعا شورش دیگه داشت درمیومد یه سال سر همین قضیه دعوا داشتیم سر خانوادش بد جور اختلاف داشتیم تا این که آخرین کار به شکایت و دعوای بزرگ کشید صراحتا میگم از مادرشوهرم متنفرم بابت کارایی که در حقم کرد
هر سال عاشورا و مراسماش پایین بودیم باهم بودیم ولی امسال من رفتم خونه مامانم موندم دو روز تنها نمونه الان برگشتم دم در خواهر شوهر و مادرشوهر دیدم خیلی سرد و اکراه جواب سلام دادن و محل نداشتن درحالیکه من بعد این همه بلا باز به گرمی و مهربونی رفتار کردم
خیلی ازشون دلخورم