منم اولین سفرمون بایدبا اتبوس میرفتیم تهران دیدن نوازاد جاریم
توی راه که برای نماز نگه داشت مثلا میخاستم بگم من خیلی کارامو تند و فرز انجام میدم (آخه مامانم اینا همیشه از باحوصله بودنم مینالیدن میخاستم جلو شوهرم خیلی فرز باشم )
عاقا نمیدونید یعنی باسرررعت نوووور رفتم وضوخونه وضوگرفتم و پریدم تو نماز خونه نمازمو دیگه رکعت آخر بودم که کم کم بقیه ی خانوما رسیدن و هی باتعجب میگفتن این چرا اینطرفی نماز میخونه !!!
بعد که سلام نمازو دادم گفتن خانم جهت قبله این طرفه
یعنی دقیییق پشششت به قبله نماز خونده بودم
و اینگونه بود که مجبوور شدم دوباره بخونم و وقتی اومدم بیرون دیدم شوهرم دم در منتظر و کلافه وایستاده و میگه چرا انقدر معطل شدی؟؟ !!!🤦♀️😣😂