2777
2789
عنوان

وایییی بچه ها ترسیدم هنوز داره اشک از چشام میاد....

| مشاهده متن کامل بحث + 727 بازدید | 64 پست

تو یه خونه در باز بود بعد دوتا مرد با یه سگ از اون وحشیا سیاها هستنا که الان ملت با زنجیر میگیرن دستشون تو خیابون راه میوفتن خاک توسرشون 

وایساده بودن یه ماشین پراید هم دوتا مرد توش بود 

اون مردا باهم حرف میزدن ماهم میومدیم از اینور


الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بعد شماها فک کنین از اون سگ وحشیا بدون زنجیر😭😭😭😫

همینکه مارو دید سرکوچه بهمون حمله کرد بعد اون مرد بیشعورم بجا اینکه بدوعه بیاد عوضی رو بگیره وایساده صداش میزدی تدی نرو برگرد شماها فک کنین

بعد ماهم نمیدونستیم کدوم ور بریم اخه جایی نبود پناه ببریم بابام که اصن عین خیالشم نبود خیلی سرد بود مامانمم جیغ و داد

منم دست داداشنو گرفتمو و فرار کردم سگ هم دنبالمون فک کنین شش نفر وایساده بودن نگاه میکردن منو داداشم جیغ و فرار 

اخرش دیگع خسته شدم اینقد زجه زدم اخرش گفتم خدایاا دیگه بسه خسته شدم منو داداشم وایسادیم دیدم داداشم ترسیده 

بعد شماها فک کنین از اون سگ وحشیا بدون زنجیر😭😭😭😫 همینکه مارو دید سرکوچه بهمون حمله کرد بعد اون ...

وای من تجربه اینو دارم 

یبار رفتم منطقه محروم تدریس 

یهو سگ افتاد دنبالم . داشتم سکته میکروم

یعنی موندم چجور با اون سرعت دویدم تا خود محل کلاسا

دیگه هیچوقت اونجا نرفتم 

تنها دوستم تویی خداجونمممم .هیچوقت تنهام نزار

بعد داداشام افتاد😭😭😭😭منم میترسیدم از سگه خیلی زشت و وحشی بود

سگه اومد رو داداشم 

داداشمم دیگه ناامید شده بود فقط دست وپا میزد نه جیغ نه گریه فک کن بچه به اون کوچیکی

بابامم وایساده بود نگاه میکرد😭😭😭😭

منم جیغ و تو سر خودم میزدم اینقد فحش دادم و نفرین کردم اینقد دست وپا زد که سگه نتونست گاز ازش بگیره بابام فقط نگاه میکرد اخرش به مرد گفتم گمشو بیا عوضی داداشمو ببین😭😭😭بعد سگه رو برداشت و رف تو تونه اومده میگه نترسید اومده بود توپشو برداره😳

بعد گفتم گوه نخور توپی نبود اینجا

بعد گف میخاسته با داداشت بازی کنه 

اینقد داداشم ترسیده منم دیگه دارم میمیرم فقط خداروشکر که چیزیش نشده خدایا ممنونم

من بمیرم ولی داداشم چیزیش نشه خیلی وحشتناک بود

فقط موندم چرا بابام هیچی نمیگف فقط من همش داد و جیغ میزدم

بعد بغلش کردم و اومدیم خونه مامانم گف با ماشین بریم اونجا باهاش دعوا کنیم بعد بابام میگف حالا که چیزی نشد زشته بریم😳😳😳

بعد بابام میگف خوبه حالا سگه پارس نکرد و گرنه بیشتر میترسیدیم😳😳😢

واقعا این چه باباییه تو این حادثه به این خونسردی 

هیچی نگف 

بعد داداشم از ترس جیش کرده بود میلرزید و زبونش بند اومده بود رنگش پریده بود😭😭😭😭😭

خدایااا یعنی اگه من پیشش نبودم الان داداشم نبود 

خدایا خداروشکر که من شهرمون بودم

واییی خدایا الان شوهرم خبردار شده میگه فردا میام شهرمون و میرم دست وپاشو میشکونم 

میگه چقد بابات سادس و ساده میگذره از کنار این قضیه 

شماها بهم بگین شکایت کنم چی میشه بابام که عین خیالشم نیس

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز