خانما من 4سال بایکی دوست بودم قصدازدواجم داشتیم همه چی بین خودمون خوب بود ولی به هردری که زدیم خانواده من قبول نکردن وگفتن اگه اینومیخوای بایدقیدماروبرنی،دلایلشونم یکیش این بودکه میگفتن این پسرموردداره وچیزی مصرف میکنه ولی پسره میومدمیگفت من همه جوره ثابت میکنم که سالمم،دیگه بعد4سال من خسته شدموگفتم نمیخوام رابطه روصبرنمیکنم وتمومش کردم دیگه هم سردشدم حسی بهش ندارم.حالایه خواستگارخوب بعدازاون اومدبرام وخوشم ازش اومده خانواده هم راضین ولی میترسم اون بیاد زندگیموخراب کنه.دست ازسرم برنمیداره همش میگه یه فرصت دیگه بده یباردیگه بیام خواستگاری
اگر توام عاشقشی صبر کن
هر چند از حرفات پیداس عاشق نیستی
اگر عاشق نیستی دیگه بیخیالش بشو..بگو بابات بهش بگه دیگه مزاحمت نشه
اگ اینوپسندیدی خطتتوعوض کن کلااونواززندگیت حذف کن تاب ارامش برسی
کاش یه دعایی چیزی بود میخوندم دست ازسرمن برمیداشت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
36 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
