گروه سبز💚💚💚 : تاریخ شروع ۹۹/۱/۲۴ ...وزن اولیه: ۶۳ 💃💃💃....... وزن الان :5۶/۳00 🏃♀️🏃♀️🏃♀️🏃♀️🏃♀️🏃♀️🏃♀️🏃♀️🏃♀🏃♀️🏃♀️🏃♀️🏃♀️🏃♀️🏃♀️🏃♀️🏃♀️🏃♀️وزن هدف : ۵۵ 🥰🥰🥰🥰 من می تونم خواستن توانستن است 🌼🌼🌼🌼ممنون از الهه جون و نگین جون 🌹🌹🌹🌹🌹
خدایا مارا به غصه های معمولی مان برگردان...به قسط های عقب افتاده ،ترافیک های طولانی،خیابان های شلوغ، دغدغه های زیاد،هدف های سخت،خستگی های مفرط...به همان روزها که همدیگر را قضاوت میکردیم وبه قضاوت های هم توجهی نمی کردیم.به همان روزها که دنیا اینقدر آلوده نبود،که آلوده بود وحاد نبود ،که آلوده بود واز آلودگیش نمی مردیم...که دلواپس حال عزیزانمان بودیم نه جانشان !ما را برگردان به روزهایی که سلامتی اینقدر گریز پا نبود ،که میشد لابه لای همین مشکلات و دغدغه های ریز ودرشت،با خیالی آسوده فنجانی برداشت ،چایی ریخت ...کنار پنجره ای ایستادودر کمال اطمینان و آرامش نفسی عمیق کشید .که می شد کسی را به آغوش کشید وآرام شد .میشد دستان کسی را گرفت وبدون هراس تمام شهر را قدم زد وغصه ها و درد ها را فراموش کرد .دلمان لک زده برای یک آغوش، یک لبخند ،یک خیال تخت...دلمان لک زده برای یک زندگی آرام و معمولی ...خدایا در آغوشمان بگیر که خسته ایم ...خودت حال زمین را خوب کن
چه هوایی … چه طلوعی!جانم …باید امروز حواسم باشدکه اگر قاصدکی را دیدم آرزوهایم رابدهم تا برساند به خدا …!به خدایی که خودم میدانم!به خدایی که دلش پروانه ست …و به مرغان مهاجرهر سال راه را میگوید !و به باران گفته ست باغها تشنه شدند …!و حواسش حتی به دل نازک شب بو هم هست!که مبادا که ترک بردارد …!به خدایی که خودم میدانم چه خدایی … جانم …!
مرجان رو پلیس میگیره. ترانه بچش ب دنیا میاد خیلی هم خانواده شوهرش دوسش دارن. اون دوتا وکیله باهم ازدواج میکنن. خانوادش باز میرن خونه قدیمی. پسره دستگیر میشه. احتمالا فزشته پولا رو بر میداره و مرجان فزشته رو میکشه
ربِّ لا تَذَرْني فَرْداً وَ اَنْتَ خَيْرُالْوارثين🌹 . خدایا شکرت شکررررر. بالاخره بعد چهارسال و شش ماه مامان شدم. 1401/24ردیبهشت بی بی چک خوشکلم و ازمایشم مثبت شد😍😍😍😍😍 شک نکن درست در لحظه ی آخر ، در اوج توکل و در نهایت تاریکی نوری نمایان می شود ، معجزه ای رخ می دهد خدا از راه می رسد
قشنگ ترین روز زندگیم ۱۴شهریور ۱۴۰۰ شد؛روزی که دخترم،فرشته نازم،شاخه گل ارغوانم،نفسم،دنیا اومددخترم پا به دنیا گذاشت و شد همدم مامانششد دنیای باباش دوست دارم الینای قشنگم
عه چرا من ازش خوشم نمیومد ولی راضی به مرگشم نبودم :(
خب منم خوشم نمیومد ولی نبایدم میمرد
خدایا مارا به غصه های معمولی مان برگردان...به قسط های عقب افتاده ،ترافیک های طولانی،خیابان های شلوغ، دغدغه های زیاد،هدف های سخت،خستگی های مفرط...به همان روزها که همدیگر را قضاوت میکردیم وبه قضاوت های هم توجهی نمی کردیم.به همان روزها که دنیا اینقدر آلوده نبود،که آلوده بود وحاد نبود ،که آلوده بود واز آلودگیش نمی مردیم...که دلواپس حال عزیزانمان بودیم نه جانشان !ما را برگردان به روزهایی که سلامتی اینقدر گریز پا نبود ،که میشد لابه لای همین مشکلات و دغدغه های ریز ودرشت،با خیالی آسوده فنجانی برداشت ،چایی ریخت ...کنار پنجره ای ایستادودر کمال اطمینان و آرامش نفسی عمیق کشید .که می شد کسی را به آغوش کشید وآرام شد .میشد دستان کسی را گرفت وبدون هراس تمام شهر را قدم زد وغصه ها و درد ها را فراموش کرد .دلمان لک زده برای یک آغوش، یک لبخند ،یک خیال تخت...دلمان لک زده برای یک زندگی آرام و معمولی ...خدایا در آغوشمان بگیر که خسته ایم ...خودت حال زمین را خوب کن
منم از وقتی سهیل مرد ندیدم ولی این ترانه با اون پسر زهرا خانم ازدواج میکنه یا میمیره بچه رو میدن خان ...
زهرا خانم کیع
خدایا مارا به غصه های معمولی مان برگردان...به قسط های عقب افتاده ،ترافیک های طولانی،خیابان های شلوغ، دغدغه های زیاد،هدف های سخت،خستگی های مفرط...به همان روزها که همدیگر را قضاوت میکردیم وبه قضاوت های هم توجهی نمی کردیم.به همان روزها که دنیا اینقدر آلوده نبود،که آلوده بود وحاد نبود ،که آلوده بود واز آلودگیش نمی مردیم...که دلواپس حال عزیزانمان بودیم نه جانشان !ما را برگردان به روزهایی که سلامتی اینقدر گریز پا نبود ،که میشد لابه لای همین مشکلات و دغدغه های ریز ودرشت،با خیالی آسوده فنجانی برداشت ،چایی ریخت ...کنار پنجره ای ایستادودر کمال اطمینان و آرامش نفسی عمیق کشید .که می شد کسی را به آغوش کشید وآرام شد .میشد دستان کسی را گرفت وبدون هراس تمام شهر را قدم زد وغصه ها و درد ها را فراموش کرد .دلمان لک زده برای یک آغوش، یک لبخند ،یک خیال تخت...دلمان لک زده برای یک زندگی آرام و معمولی ...خدایا در آغوشمان بگیر که خسته ایم ...خودت حال زمین را خوب کن