چطوری شوهرمو تو مشتم بگیرم؟

بله حق با شماست.

خب همونایی ک تو پست بالا گفتم رو بهش عمل کن

من خیلی تومخی شده بودم رفتم پیش مشاور رفتارام رو گفتم بهش گفت برو کلاهتو بنداز هوا ک تا الان طلاقت نداده،بعد اون موردایی ک تو پست بالا کفتم رو بهم گفت

من اینچیزارو قبل از ازدواج بررسی کردم نه بعدش ..یعنی امکان نداشت با مردی ازدواج کنم که وابسته فکری یا مالی باشه و نکردم ...قبل از ازدواج ماهردو صادقانه جلو رفتیم و شناخت پیدا کردیم واسه همین بعد ازدواج چیز عجیبی نیست که بخوام بگم این مشکل منه ....به نظر من مشکل اساسی ازدواج های ما همینه که بدون شناخت جلو میرن و با فکر اینکه بعدا درست میشه یا تغییرش میدم پیش میریم ...با سیاست رفتاری نمیشه کسیو تغییر داد تا خودش نخواد ..هرگز نمیشه .و از طرفی من مسیول این نیستم که مادری کنم واسه شوهرم و وقتشم نیست . .و چون جامعه مردسالاری داریم دایما به زن ها میگن اگر خیانت دیدی تقصیر توعه چون لوند نیستی ..اگر دروغ شنیدی چون گیر میدی و ارایش نمیکنی و از این حرفا ولی برای آقایون هرگز چنین چیزی نیست ...سیاست خوبه نه در جهت تغییر که نمیشه 

ارع درسته .من با محبت زیادم بخانوادش باعث شدم زندگی خودم لطمه بخوره و باعث دخالت شدو حالام اختلاف و ... هیچ جوره شوهرم وابستگیشو ازخانوادش کم نمیکنه ...منم دنبال سیاست م ک شوهرم مثل برادرای دیگش بشینه زندگیشو کنه ولی چ کنم نمیشه 

عریزم مشکل همینجاست دنبال سیاست نباش ..دقیقا میزان حساسیت رو خانوادش رو تو خودت صفر کن ..و اصلا واکنش نده ...مردها رو هرچی بیشتر مانور بدی بیشتر حرصت میدن ...و مردهای ایرانی رو خانواده و مادر بیشتر زوم هستن بنابراین بزار بفهمه واست چیز زجر اوری نیست .

ک چی بیشتزازاین گندبزنن ب زندگیم .هیچ لذتی از زندگیم نمیبرم . اره درسته هرچی گفتم بیشتر میره سمتشون ... بیخیالم باشم می بینم باز بیشتر میره ...بخدا موندم 

ببین عشق اون اتیش تنده که قبل از ازدواج وجود داره بین اکثر زوج ها وقتی وارد زندگی مشترک میشه اینقدر پستی بلندی سر راه تو وهمسرت قرار میگیره که دیگه نمیشه اونجوری دیوانه وار طرفتو بپرستی، دعوا میکنی غر میزنی حتی گاهی قهرمیکنیداین معنیش این نیست که همو دوست ندارن اما اون تب تند عشق با وصال تبدیل میشه به همون دوست داشتن که از نظر شما معمولیه چیز بدی هم نیست قانونه طبیعته

همینم خیلیا ندارن همین دوست داشتن معمولی هم خیلی زوج ها بینشون نیست وارزوشو میکشن زوج هایی کع مث دوتاهمخونه هستم کسایی که حتی اگر شبها جاشونو جدا کنن به یه ورشونم نیست زیاد قهرمیکنن زیاد دعوا میکنن میزنن اوووف

اما

سیاست واقعا تو زندگی مهمه یه سری رفتارها هست که اگر هر دوطرف به قول معروف سیاست داشته باشن و رعایت کنن این دوست داشتنه همیشه ثابت میمونه زیاد میشه ولی کم نمیشه خب ذاتا بعضیا دارن بعضیا ندارن

مثلا یه نمونه کوچیکشو میگم تصور کن یه مرد ازبیرون بااعصاب خراب میاد یه زن بی سیاست عاشق میاد جلوش هی میگه چته چی شده تعریف کن به نظر من اون مرد هرچقدرم عاشق باشه نمیتونه تحمل کنه و ممکنه سر زنش داد بزنه

حالا فک کن اون مرد میاد خونه یه زن سیاستمدار که خیلی هم مدهوش طرفش نیست میاد طرف شوهرش میگه سلام آقا خسته نباشی کتشومیگیره وسکوت نهایت کاری که میکنه یه لبخند ویه چای تازه دم میاره آقا کم کم اعصابش اروم میشه وبه نظر من عشقش به زنش چند برابر میشه بخاطر شعور وفهم بالای زنش حتی شروع میکنه به درد دل کردن😊

خب این نظر شماست عزیزم و اون نظر من بود

اینی که شما میگی از نظر من هوسه نه عشق چون هوس اولش اتیشیه بعد سرد میشه اما عشق روز به روز گرمتر میشه و متاسفانه من خیلی خیلی کم زن و شوهری که هر دو عاشق باشن دیدم  البته زن و شوهر عاشق هم قطعا دعوا و بحث دارن چون تو هر زندگی هست اما اون دعواها باعث نمیشه عشقشون کمرنگ بشه بلکه بعد از هر بار اشتی بیشتر از دفعه قبل عاشق هم میشن.

اینکه وقتی طرف مقابلت عصبانیه هی نگی چته نشونه سیاست نیست نشونه شعوره بالاست

چون هر کسی وقتی عصبانیه دوس نداره کسی دور و برش بپلکه

اما اینکه شوهرت سرش همش تو گوشی باشه اما انتظار داشته باشه تو بهش غر نزنی و اسم این غر نزدنو میزاره سیاست در واقع داره به زنش توهین میکنه.

مردا همشون ذاتا خیانت کار و تنوع طلبن حالا یکی به ذاتش غلبه میکنه و خیانت نمیکنه و یکی دیگه نمیتونه جلوی خودشو بگیره پس طبیعیه یه خانوم اینجور وقتا غر بزنه و از شوهرش توضیح بخواد. اما خانومایی که اسم خودشونو میزارن با سیاست معتقدن حتی اگه مچ شوهرتو با زن غریبه تو اتاق خواب خونت بگیری هم بروش نیاری با یه لبخند رد شی بری براشون اب پرتقال بیاری.

برای من خیلی خوب بوده

قبلا خیلی حق ب جانب و طلبکار بودم و فکر میکردم تو همه بحثا من حق دارم ولی وقتی رفتم مشاور و براش تعریف کردم با دلیل بهم ثابت کرد همیشه تقصیر من بوده

به قول خودت دیدگاه مامتفاوته

من به زندگی خودم که فک میکنم اینجور میگم که ‌‌اون عشقه وبه مرور میشه دوست داشتن همیشگی

 مثلا من اگر الان عاشق شوهرمم پس سالای اول که نمیزاشتم بره سرکارووقتی میرفت گریه میکردم طاقت دوریشو نداشتم پس اون چی بود، 

والبته اون قسمت صحبت شما کسی که خیانت میبینه وسکوت میکنه به اسم سیاست به نظرمن گلابیه سیاست نیست

چجوری؟؟؟؟؟؟؟؟

وای اگه یکی عاشق زنش نباشه و زندگی همینطور روز به روز سرد تر بشه چیکار باید کرد؟