خانواده شوهرم به جز مادرشوهرم اینرگند اخلاق رو دارن ازشون گاهی متنفرم
اینقدر لجوج واز خود راضی هستن که طرف مقابلشون مجبور میشه کوتاه بیاد
خواهرشوهرام شوهراشون مطیع دقیقا عینه بع بعی میمونن واسه زنهاشون
اگه حرف اونها شد که هیچ وگرنه کن فیکون میکنن واسشون هیچکس و هیچ چیزمهم نیست
برادرشوهرامم جز یکیشون همینن زنهاشون یه برده به تمام عیار وگرنه زنه باید ترک زندگی کنه که اینم واقعا نشدنیه
ازشون متنفرم....آدمهای خودخاه که فقط خودشون میبینن
از بس مغرورن در حال حاضر همشون باهم درگیرن ویه جورایی قهرن ریشه از وجود پدرشونه