چطوری با شوهرت اشنا شدی؟؟؟

نحوه آشنایی من جالبه 

من روز اولی که رفتم برای دانشگاه ثبت نام کنم با خواهر بزرگترم رفتم وقتی وارد دانشگاه شدیم سردرگم بودیم که باید به کدوم قسمت مراجعه کنیم یهو اتفاقی دیدم یه اقا پسر مثبت و به نظر مودبی یه کم جلوتر از ما ایستاده خواهرم ازش کمک خواست و اونم خیلی خوب ما رو راهنمایی کرد.از اون روز دیگه ندیدمش تا اینکه 1ماه از کلاسا گذشته بود رفتم وارد کلاس که بشم یهو با همون آقا پسر چشم تو چشم شدم چند ثانیه نگام کرد و هر دو رد شدیم.تا اینکه بعدها فهمیدم تا دو ترم ایشون در موردم تحقیق میکرد دنبالم بود و اینا تا اینکه یه روز کلاس برنامه نویسی ثبت نام کردم منتظر استادش بودم که دیدم این اقا وارد شدن و من کلا قسمت رو داشتم میدیدم کم کم گذشت و دیگه متوجه شدم عاشقمه و خیلی توجه بهم داره و خلاصه ترم 5پرده از عشق اتشینش برداشت و بعد از کلی سختی و تلاش به هم رسیدیم.خیلی خیلی خیلی خدارو شکر میکنم از خدا میخوام  که یه بخت خوب نصیب همه جوونا بکنه

😂😂😂😂😂سه سال دوس بودیم.الان ی سالو خورده ایه ازدواج کردیم

تنها صحنه ای که ازش یادمه یه پسربچه ی سبزه ی نیش باز کچله! 😅

اونم منو با چادر گل گلیه سفید که داشتم از جلوشون تو کوچه میدویدم و اونم با پسرعموم وایساده بود یادشه که انگار سیگار دستشون بوده منم رفتم به باباش اینا خبر دادم باباشم یکی محکم خوابونده تو گوشش طفلی میگه سیگار اصلا مال من نبود😐 ولی من یادم نیست این صحنه ها😁

شوهرم میگه ولی من یادم نمیاد😕

احتمال میدم به دختر عموم گفتم اون رفته چغلی کرده آخه با یکی از دخترعموهام پسردایی دخترعمه ان اون دهن لقی کرده😁

اره گلم هنوزم بعد از یکسال شبا از خواب بیدار میشم خدایا یعنی واقعا من کنارم همونم؟؟😀😀از اولین روز دانشگاه شد اولین عشق زندگیم.یعنی 18سالگی انگار باهاش بزرگ شدم.

۳/۴سال گلم

😁😁😁😁

😂 اره اون استاد بود من دانشجو 😂

با دوست صمیمی و بچگی داداشم ازدواج کردم 

خوبیش این بود نه اینکه از وقتی یادم مییاد خونمون رفت آمد میکرد شناخت کامل داشتم درحد اینکه چایی پر رنگ میخوره یا کمرنگ البته پدرهامون هم باهم پسر عمو هستن

دوستای داداش گزینه های خوبی هستن چون داداشا شناخت واقعی داره از هر دو طرف 

فامیلم هم خوبه ها استارتر فقط نه اینکه دوتا وصلت با یه خانواده