تو دعواهامون فقط از باباش دفاع میکرد با اینکه باردار بودم بدجور دلمو شکوند .با اینکه میدونه حق با منه و با کلی دروغ خانوادش مخصوصا باباش اومدن جلو ولی باز طرفشونو میگبره و منو خیلی عصبی میکنه.
بدی ندیدیم ازش اینقد خوبه ک من هرکاری میکنم ب پاش نمی رسم
من اصلا موافق این تاپیک نیستم
باعث میشه کذشته رو کنکاش کنیم و منفیا یادمون بیاد
ون بهترین کار همسرو خیلی ازش چیز یاد گرفتم
اما بدترین زخم زبان باعث شد همه ی حرفای گذشته ک در اعماق قلبم رو ب فراموشی بود باز بیاد بالا
تاپیک انرژی مثبت مگه چشه ک این تاپیکا رو میزنید
باعرض معذرت گزارش میزنم
هر کی موافقه گزارش بزنه
چون یاداوری اون بدیا باعث بعضیا دوباره با همسشون دعواش بشه
یه بارم بابام به پول احتیاج داشت رو بسته ازش پول خواستم که بدم به بابام گف ندارم ..بهش گفتم اگه پدر خودتم بود میگفتی ندارم
برگشت گف اگه پدر من بود که زمین و زمان رو به هم میدوختم تا پول جور کنم 😕
خیلی خیلی...کدومو بگم.
بد جنننننسسسس
میدونه فالوده دوست دارم
میخره میگذاره جلوم که نتوانم جلوی خودم را بگیرم
یک بار رژیم ام صبحانه کامل بود
که ظهر سبک بخورم
رفت کباب خرید, خیلی بوی خوبی داشت نتوانستم جلوی خودم را بگیرم ...😭😭😭😭😭😭😭
خیلی زیاده دوسش دارم اما ۲کارشو هیچقوت نمیبخشم یکی وقتی برای ماه عسل با دوستاش و زناشون رفتیم شمال و بی دلیل منو زد جلو اونا یکی هم تو اوایل بارداریم خیلی اذیتم کرد😔 خدا ببخشتشون
متاسفانه خيلي خاطره بد دارم😔
یکبار وسط دعوا گفت شما اگه خانواده خوبی بودید دوتا خواهرت طلاق نمیگرفتن بیان ور دل بابات. شبش به وه خوردن افتاد ولی چه فایده
یکبار هم سر یه حرف داداش نپرسید از من فقط زنگ زد فحشهای خیلی زشتی داد. تا پای طلاق رفتیم. خرم کرد رفتم خونه ام. بهم تعرض کرد و حبسم کرد تو خونه تا چند روز. بعدش هم فهمیدم باردارم. هربار پسرم رو نگاه میکنم هم یاد اون ظلم میفتم هم بابت داشتنش خدارو شکر میکنم. یادم نمیره بعد اون رابطه بهم گفت مرسی توالت خوبی بودی. هنوزم یادش میفتم ازش متنفرم میشم. خیلی خوبیها داره ولی این خاطره هایی بود که از یادم نمیره گاهی بهش میگم میگه نه من این حرف رو نزدم. ولی من خوب یادمه
