از دیروز گفته ۱۰ دیقه دیگه بهت زنگ میزنم، هنوزم زنگ نزده، امروزم سرکار نیست، ۲ هفتی هس من اومدم خونه پدرم مهمون، از دیروز چشم به راهم که بزنگه، اما با خونوادشه یاد من نمیوفته، خیلی غصم میشه
میشود روزی دوباره از ته دل بخندم!؟ چشمانم هر روز نبارد...ای روزگار فقط زندگی آرام و کنار مادر میخاهم، مرده متحرک نمبخاهم...شاهزاده رویاهام زندگیم را سیاه کرد...
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکمالسلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسینو رحمة الله و برکاته
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
دوستان شرمنده الان یاد تاپیکم افتادم، اون قد حواسم پرته، من ۷ ماهه خونوادم و ندیده بودم، ایشون خونوادش بیخ گوششه
میشود روزی دوباره از ته دل بخندم!؟ چشمانم هر روز نبارد...ای روزگار فقط زندگی آرام و کنار مادر میخاهم، مرده متحرک نمبخاهم...شاهزاده رویاهام زندگیم را سیاه کرد...
فردا شبش زنگید، گفت تو زنگ میزدی دیگه، گفتم تو گفتی میزنگم نزنگیدی، رفته بود دنبال داروهای باباش، شبم خونه مادرش بود دیر اومد اقا خونه، آشتی کردیم، اما الان باز بدجور دعوا کردیم، گفتم من اینجا جای خالی تو حس میکنم، یه طرفم نیست، تو اونجا حس نمیکنی، گفت تو رفتی چون بشینم ماتم بگیرم، دامادشون و مامانش اومده بودن جوجه سرخ کرده بود واسشون، شب زنگید، اخرشم گوشی و روم قط کرد و نتشم خاموش کرد که نتونم بزنگم، عوضی
میشود روزی دوباره از ته دل بخندم!؟ چشمانم هر روز نبارد...ای روزگار فقط زندگی آرام و کنار مادر میخاهم، مرده متحرک نمبخاهم...شاهزاده رویاهام زندگیم را سیاه کرد...