الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خانم ها متأسفانه هنوزم آدم بی فرهنگ زیاده،نمونش قوم همسر من،که عروسیم رو تلخ کردن بهم
چی کردن مگه
من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
اصلا اجازه ندين بهشون به شوهرت بگو از الان با همه اتمام حجت کنه که همچین اجازه ای نمیده ،حتی بعدش هم مدرکي در کار نیست بابا خجالتم خوب چیزیه این مسائل خیلی شخصیت بین زن و مرد
شوهرم یکم ازدستشو برید.هرچند اصلا کسی حتی نگاه نکرد یابازکنه واقعا مادرشوهرم ادم فهمیده ای بود گفت نه خودت بردارش..ولی خوب حداقل همه رفتن خونه هاشون وماهم تنهاشدیم وبیخیال وبی استرس بعدچندساعت استراحت به خواست خودمون ......😜
همیشه در هرحال و درهرکجا میدانم خدایی هست خداوندی که نزدیک ترازهرچیزی بمن است خانواده .عشق ،آرامش،ودلخوشی هایم همه هدیه خداهستندبمن. ...خداوندا خودت نگهدار دلخوشی هایم باش.... همیشه باخود زمزمه میکنم چنان نماندو چنین نیز نخواهد ماند،.....لبخندفراموش نشه...
اصلا اجازه ندين بهشون به شوهرت بگو از الان با همه اتمام حجت کنه که همچین اجازه ای نمیده ،حتی بعدش هم ...
درسته ولی تابزرگترها هستن یکم سخته ازبین رفتنش ..اماخوب نسلهای جدید دیگه خیلی اهمیت نمیدن کم کم انشاالله کلا ازبین میره
همیشه در هرحال و درهرکجا میدانم خدایی هست خداوندی که نزدیک ترازهرچیزی بمن است خانواده .عشق ،آرامش،ودلخوشی هایم همه هدیه خداهستندبمن. ...خداوندا خودت نگهدار دلخوشی هایم باش.... همیشه باخود زمزمه میکنم چنان نماندو چنین نیز نخواهد ماند،.....لبخندفراموش نشه...
واااااای خانوما یه چیزی بگم من تازه نامزد بودم سنمم کم بود با مادرشوهر اینا رفتیم به عروسی دختر عمه شوهرم تو روستا این مادر شوهرمو به زور این عمه شوهرم فرستاد با عروس بره میگف تو روستا رسانه اینم مجبوری رف بعد منم از هیچی خبر نداشتم به مادر شوهرم پیله کرده بودم دیشب کجا رفتی برا چی رفتی🤣🤣اینم خجالتیه هی خجالت میکشید منو میپیچوند
من از یه شهر دیگه ام خانواده همسرم کورد هستن ساکن تهران،خانواده من راه به این درازی رو روز عروسیم اومدن،بعد خانواده آشغال شوهرم و خاله اش از همدان اومدن دخالت کردن به خونواده ام گفتن شب نباید برین خونه عروس دوماد بخوابین،خونواده بی زبون منم ساک هاشون رو برداشتن آخر شب برگردن،در حالی که بیچاره ها چند ساعت بود رسیده بودن،منم له شدم از این همه دخالت،ما همچین رسمی نداشتیم،خلاصه خودم گفتم باید خونواده ام بیان خونه ام،فقط چند نفر موندن بقیه خسته کوفته برگشتن،حالم از همشون به هم میخوره واگذارشون کردم به خدا
يعني شب چند نفر ميان خونتون ميمونند؟خوب شماها بشينين نرين تو اتاق تا خودشون بفهمن كه بايد برن يا نهايتا پررو باشين بگين رسم خانواده خودته يا خانواده شوهرت؟
اگه میتونید کلا نزارید که خوبه ولی اگه خیلی مهمه براشون همین کاری که ماکردیم رو بکن.باشوهرت هماهنگ شو بعد خودت و شوهرت دیگه صاحب اختیارید
همیشه در هرحال و درهرکجا میدانم خدایی هست خداوندی که نزدیک ترازهرچیزی بمن است خانواده .عشق ،آرامش،ودلخوشی هایم همه هدیه خداهستندبمن. ...خداوندا خودت نگهدار دلخوشی هایم باش.... همیشه باخود زمزمه میکنم چنان نماندو چنین نیز نخواهد ماند،.....لبخندفراموش نشه...