یه بار خواب دیدم یه عروسک وارم که اندازه خودمه بعد ازش میترسیدم بردم تو باغچه خونمون چالش کردم بعد عروسکه یهو زنده شد دستمو گرف با خودش بکشونه تو قبری که براش کنده بودم هی دستمو میکشید نگو اون خواهرم بوده که دستمو میکشیده از خواب بیدارم کنه
عروسکه شبیه آنابل بود دهنم صاف شد