بهترین دوران بودن با عشقم و بدترین ازدواجم و از دادن عشق بی نظیر سابقم که انگار یه روح در دو بدن بودیم و حسرت ابدیم همدیگه شدیم و ازدواج با شوهرم که هیچ سنخیتی باهم نداریم اصلا همو نمیفهمیم و خسته شدم از بس نقش یه زن خوبو اجرا میکنم.همش ارزو میکنم ازم متنفر شه و طلاقم بده  چون من نمیتونم بخاطر نسبت فامیلیمون