من یه خیانت دیده ام،خیانت سختی دیدم،خیانت جنسی..
من الان عاشق شوهرمم،خیلی بیشتر از قبل،ولی نه عاشق شوهرم،عاشق اون آدم غیرواقعی،که فقط داشت نقششو بازی میکرد،عاشق اون آدم تخیلی که تو ذهنم ساخته بودم،همون آدمی که تمام و کمال مال من بود.دلم برای شوهر قبلیم تنگ شده
تو این روزا از شدت دلتنگی گاهی شوهرمو بغل میکنم اشک میریزم بوسش میکنم بهش میگم اون شوهره قبلیه من کو؟دلم خییییلی براش تنگ شده..
میدونید ؟من همیشه میگفتم چقدر احمقن اون خانومایی که خیانت شوهره رو میبینن باز باهاش زندگی میکنن همین خانوماست که مردارو پرو میکنن
،الان که طعم تلخ خیانتو چشیدم فهمیدم اگه از بی کسی و وابستگی به بچه و آینده نامعلومه بعد از طلاقمون بگذریم،،،،خیانت دقیقا شبیه مرگ یه عزیزه..
دقیقا مثل اینه که شوهرت داره میمیره،،الان تو کماست،،از اینکه حداقل تو کماست خوشحالی،،خوبه بازم نفس میکشه،،خوبه که بازم هستش،،آخه برات عزیزه
از خدا میخوای خوب بشه،،دوست نداری بمیره..
ولی ته دلت همش میگی اگه روز به روز حالش بدتر بشه چی؟اگه همونطوری تو کما بمونه چی؟
اونوقت دیگه باعث عذابت میشه،،اونوقته که دیگه از خدا میخوای بمیره،که هم خودش راحت بشه هم اطرافیانشو عذاب نده
دعا کنید شوهرم خوب بشه😭آخه داره برام میمیره
اگه بمیره من تنها میشم😔
شاید منم باهاش بمیرم
بچم بی بابا میمونه
بی مامان میمونه
آخه هنوز بچم تو شکمه مامانشه،تازه یک ماه دیگه به دنیا میاد،خیلی سخته براش انقد زود تنها بشه
😭😭😭