2777
2789

سلاااام تازه عضوشدم 

اولین تاپیکم😍

عید قربان سال پیش عروسی کردیم .خونمون بزرگ بود و از خونواده هامون یکمی دور بود.صبح تا شبم که تنها توخونه با کوچیک ترین صدایی میپریم پشت در و خلاصه میترسیدم ی جورایی از تنهایی.آپارتمانم که پنج تا واحد داشتو من هیچ کدوموشون رو ندیده و نمیشناختم.طبقه همکفم خونه ما بود...یه حیاط نقلی هم داشتیم که شوهرم اول کاری براش شاخ گوزنی زد.دستش خالی بود سر کارای مراسم عروسی گف سمته پنجره پذیرایی رو بعدا حفاظ میزنم.بالای پارکینگ بود پنجره هیچ مدلیم ب فکرمون نمیرفت که بخاد از اون جا یه موقعی دزد بزنه ب خونه..اخه یکک ارتفاع داشت روی رمپ پارکینگ بود و جلوی دید بودیم..شوهرم ک سرکار میرفت منم تا شب درو قفل میکردمو حموممو میرفتم کارامو میکردم سرم گرم بود.ببشترم تو اتاق بودم زیاد صدای ایفون زنگ خوردنی نمیشنیدم چون اهنگم میذاشتم....

سه ماه بعد دقیقا یادمه شوهر میخاس ظهر ابیاد خونه که بریم باهم دندون پزشکی...(شانس اوردم حموم نرفتم تا شوهرم بیاد یا اونروزو نموندم خونه تنها چون احتمال داشت بیان زنگ درو بزنن منم حموم باشم یا نشنون ببینن هیشکی نیستو بیان داخل)...ظهر دو سه رفتیم کوچه هم اتفاقا ی دور نگاه کردم رفتنی هیچکیییی نبود بیرون....رفتیم دندون پزشکی ازاونورم رفتیم شام خونه مامانم.ساعت هشتونیم نه بود شوهرم گف پاشو بریم کاش نمیومدیم شام بریم خونه دیگه...اومدیم ماشینو پارک کردیم تو پارکینگو با شوخی هی خنده خنده رفتیم بالا شوهرم که درو کلید انداخت و در یکم باز شددیدم تابلو فرشم رو زمینه😑عصبانی گفتم حمید کی اومدی خونه اونو انداختی زمین؟؟؟؟؟شوهرم گف وایسا کنار رفت جلو و داخل ک گف تلویزیون نیس با جیغ و داد یکم رفتم تو ک دیدم کله خونه رو ریختن بهم پاشیدن اصلا وسایلارو .....پرده تکون میخورد اتاقام روشن بود چراغشون همومهمون جلو در جییییییغ میزدم ک کی تو خونسسس کی اومده خونمون کاره کیهههه.تو حال خودم نبودم که ی مرد که یکم ظاهرش شبیه آدمای معتاد بود سرش تو گوشی از طبقه بالا اومد پایین هیچ نگاهیم ب من نکرد خونسرد رفت بیرون...اون لحظه تو دلم گفتم این کیه دیگ حتما همسایس من ک نشناختم..یکم بعدم شوهرمم پشت سرش رفت بیرون ک ببینه چ خبره کسی ندیده کی اومده تو خونه....منم هم چنان میلرزیدم از ترس صحنه ی بدی بود الانم ک یادم میوفته وحشت میکنم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خو

خدایا پسر کوچولوم هدیه خودت بود ک ب خیلی زود بعد ازدواجم امد و شوکه کرد مارو . خدایا  سالم ب دستم برسونش مامان فدای قدمات بشه عشقم ک زندگیمو قشنگ کردی برای ارامش زندگیم و سلامتی پسرم  دعا کنید

گرفتینش یا نه

انسانها به میزان حقارتشان توهین میکنند، به میزان فرهنگشان عشق میورزند،به میزان هویتشان به دیگران احترام میگذارند و به میزان کمبودهایشان آزارت میدهند.هرچه حقیرتر باشند بیشتر توهین میکنند تا حقارتشان را جبران کنند.هرچه فرهنگشان غنی تر باشد بیشنر به دیگران عشق میدهند هرچه هویتشان عمیق تر باشد محترمانه تر رفتار میکنند و به اندازه درکشان میفهمند و به اندازه شعورشان به باورها و حرفهایشان عمل میکنند

زنگ زدیم مامانمینا اومدن از اونورم که پلیس اومد گف خب انگشت نگاری میکنیم تا معلوم شه...دزدا از پنجره اومده بودن و از در وسایلارو برده بودن.ازمون خاست لیست وسایلارو بدیم...همون تلویزیون ماهواره جاروبرقی اتو دپربین گوشی طلاهام و کلی لباسای مجلسی تو کمد...(من وقتی آیفونو زدم بعد از رفتنه شوهرم تو کوچه دیدم یه پرایدی وایساده و اون مرده رفت درست نشست تو ماشین اون یارو....شوهرم ازش پرسیده بود ک کسیو ندیدین اینورا خونمو دزد زده گفته بود نههه هیچی ندیدیم)حالا منم یادم نیس اصلا اون مرده چون حالم بد بود هیچی ب پلیسه نگفتم...یکم بعدش ک مامور رفت هممون نشستیم حرف بزنیم ببینیم چیشده از اولش مرور کردیم...هر چی دیده بودم گفتم....شوهرم گف زودتر میگفتی منم مشکوک شده بودم بهشون..ک گفتیم مامور باز اومن ولی گف مدرک نداریدو رفت

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792