سلام خانوما.من شوهرم چند باری دیدم که بهم خیانت کرده در حال حاظرم میدونم که با اون خانومی که بوده بهم زدن .شایدم دلیل بهم زدنشون این باشه که من اصلا ننمیزارم دقیقه ای شوهرم بره بیرون تنها .خانوادم دور از من زندگی میکنن .منم ادم تنهایی هستم واهل بیرونبیت و تفریح هستم اما همه چیزم شده کنترل کردنش.یه مدته همش بهم میگه چسبیدی به من و ولم نمیکنی برو یه مدت خونه مادرت اینا دور باشیم اینهمه نزدیک بودن دل ادمو میزنهمیکنم یکم دور باشیماز دلمون تنگ بشه خیلی چیزای دیگه .به نظرتون چیکار کنم؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اه اه بدممیاد اززن هایی مثل تو اینجوری خیانت میبینی چرا میمونی؟😑😑 دیگه هرجی بشه حقته پرو کردی ...
من خودمم یه روزی این حرفو میزدم چون فقط نگاه میکردم طرف مقابلو .موندم چون بچه دارم چون برم دیگه بچمو نمیبینم هرچقدرم به زن بودنم فکر میکنم حس مادریمو نمیتونم نادیده بگیرم
کلی بهش گفتم اما میگه من کاری نکردم سه بار مچشو گرفتم هر دفعه هم یه دلیل اورد و یه چیزی گفت مثلا یه بار گف اون با گوشیم پیام داد یه بار گفت همکارمه راجع به کار حرف زدیم یه بارم گف گوشی همکارمه هر دفعه یه دروغی میگه