یعنی واقعا هیچی نداشت نه شغلی نه خونه نه ماشین هیچی
حتی لپ تابش رو فروخت تا بتونه حلقه بخره و هزینه عقد رو بده
خانوادش اصلا کمک نکردن 
بابام از نظر مالی خیلی کمکمون کرد تا بتونیم خونه رهن کنیم 
سال بعدش هم برا خرید خونه کلی بهمون کمک نقدی کرد
الام که شوهرم خونه و ماشین داره و شغل ثابت
خیلی بداخلاقیاش زیادتر شده
میگه من به نسبت موقیعت و شرایطم احساس خوشبختی نمیکنم
منظورش با منه
در صورتی که من هم شرایط گرفتن ارشد رو داشتم و شغل ولی اون نزاشت
و من همینجور پس رفت کردم و اون پیشرفت
حالا منو لایق خودش نمیدونه
قطعا شما نمیدونید ولی خدا شاهد هست
که چقد با اخلاقای بدش کنار میام 
ولی اون خودش رو عالی میدونه و من رو احمق
اوایل ازدواج همیشه پیش دوستاش تعریف میکرد که پدر زنم خیلی بهمون کمک میکنه
ولی حالا همش ایراد میگیره از خانوادم
خیلی دلم میخواد طلاق بگیرم
ولی اقعا نگران اینده پسرم هستم