سلام دوستان واقعا هیچکیو جایگزینه مشورت نمیدونم غیر از شما
تایپکای قبل هست که چقدر اذیتم کرده مادرشوهرم خلاصه کنم اولشو که دوتا پسر داره یکی ازش دوره یک ساعتی و این یکی شوهر منه...شوهرشم مرده
از روز اول عروسی میگفت ک شوهرت دوستت نداره اون منو دوس داره فکر نکنی منو باتو عوض میکنه..
یه عشوه های واسه شوهرم میاد بخدا دیگ نمیتونم تحمل کنم...حتی بند سوتینشو میده شوهرم ببنده لخت عمد از حموم میزنه بیرون..و دیر لباس میپوشه گاهی شده صبر کرده شوهرم از بیرون بیاد جلو اون لباس بپوشه....
شوهرمم خییییلیییی بچه ننس
هرکاری ک میکنم این زنیکه هم میکنه
حتی با من لج اینکه کی بشینه جلو تو ماشین داره
زن عموی شوهرم میگفت بهش عروس نیاوردی هوواوردی سرخودت...
جلوی شوهرم با من خوبه..
درکل حضورش آزارم میده..
(اینکه من خیلییی بی زبونم جلوش و میخام تیکه بندازم نمیدونم چی بگم اصلا لال مونی میگیرم جلوش)
بصبرین آخرشو بگم که بگین چی بگم بهش....
نگید بچه بازی میکنی جوونیمو حروم کرده..هرروز با شوهرم دعوامه...
بعضی شبا خونش میخابیم نصفه شب میاد ببینه چیکار میکنیم