شوهرم برگشت هرچی از دهنش در اومد بهم گفت چون از وقتی نامادریم اومد نه بابام رفت و آمد داشته باهام و به شوهرم احترام گذاشته اونم که نامادری بود الان هم که داداشم نامادری عوضیم نزاشت یه جهیزیه خوب برام بگیرن هرچی بوده گرفته برای خودش بعد هم میگفت آره بابات نخریده عموم فهمیده هفتاد میلیون تو بانک داره میخواست من رو بگیره واسه داداش معتادش باز عموم نزاشت بابام که اصلا...شوهرم دیشب بهم گفت شما جنسن بداخلاقین حق من نبود باتو ازدواج کنم که همچین خوانواده ای داری میتونستم یا یکی ازدواج کنم که کلی بهم احترام بزارن