نگو به خونواده ات اونا رو ناراحت نکن. من اصلا نمیگم به مامانم تازه کلی الکی تعریف دروغ میکنم ا ...
تا جایی که بشه نمیگم ولی این سری بابام سر دعوای منو شوهرم رسید رفته بودیم خونه پدرش همین حرفارو مادرش بهم زد منم تو خونه داشتم گریه میکردم بابام اومد خونم شوهرمم که اخماش تو هم بود بابام فهمید ی چیزی بینمونه روز بعد پرسید قضیه چی بود منم گریم گرفت اخه از حرفش بدجور ناراحت بودم همون که مردا باید زن بگیرن دیگه خانوادم جریانو فهمیدن بابام چشماش و صورتش سرخ شده بود از عصبانیت من اگه بخوام از جریانات این عمو و زن عمو بگم همه تعجب میکنید چطور ۸ ساله زندگیم دووم اورده با اینا و اخلاقای مزخرفشون دلم خوش بود شوهرم دوستم داره اما دارن همونو هم ازم میگیرن خواهرشوهرم با خانواده شوهرش اختلاف داره میان پیش این تعریف میکنن کارای شوهرشو و خانوادشو میگن چرا با دختر ما بدن ما با عروسا خوب باشیم ولی دخترشون هم عین خودشونه هر چی به سرش بیاد حقشه حیف که خانواده شوهرش به بدی اینا نیستن بیچاره اون هم عروس اون یکی عمومه
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
منکه تو یه حیاطم از الان بخام مظلوم باشم کلام پس معرکس تا الانم هرچی گفتن یا خودم جدی وتند جواب داد ...
هر چی بیشتر جوابشون رو بدی ارزشت بیشتره برام پیش اومده اخه من خیلی احترامشون رو داشتم. ولی جاریم همش فحش و بی احترامی میکرد اون جاریم رو بیشتر تحویل میگیرن تا منو
نمیشه شوهرم شغلش رانندگیه من خونم پیش مامان بابامه تو روستا زندگی میکنیم به خاطر شغل شوهرم من ترجیح دادم خونم اینجا باشه که تنها نباشم ولی خانواده شوهرم شهر زندگی میکنن شوهرم از شهر پاشد اومد روستا همین ی خار بزرگیه تو چشمشون باز از اون ور خواهرشوهرم به خاطر شوهرش اومد روستا باهم همسایه ایم وقتی میان اینجا دیگه نمیشه درو روشون بست و بی توجهی کرد ی جوری خودشونو میچسبونن به ادم
یه دفعه خواهر سوهرم به من و جاریم از خواستگاریهای قبلی داداساش پز میداد که فلاندختر ایسان و بیسان بوده ما نخواستیم جاریمم گف کاشکی همونا رو مبگرفتین براشون ما هم راحت تر بودیم خوشم اومد از جوابش
خواهر شوهرام همش ایراد میگیرن ازم .واسه خرید جهیزیه و طلا به اونا نگفته بودم بیان عقده شده بود تو دلشون اصلا نگفتن خونه و وسایلت مبارک همش ایراد میگرفتن . اصلا هم سلیقه اشون خوب نیست . فقط داشتن عقده دلشون رو خالی میکردن روی من
بمن خیلی حرف گفتن و دلمو شکستن ولی خدا عینشو گذاشته تو کاسشون باور کنبن من به بد کسی راضی نیستم حتی براشون دعا مبکنم گرفتارباشون برطرف شه ولی رسم روزگار همینه زمین گرده
سلام بچه ها تنها راهش جواب دادن اصلا به شوهرتون نگین من اوایل میگفتم و بحث ضعف خودمو میرسوندم چند سال هر کی در جا جوابشومیدم اوایلش صدام میلرزید جواب بدم ولی کم کم خوب شدم.یه بار مادرشوهرم گف از .... افتادی تو ظرف عسل گفتم شایدم تنور داغ 😂شوهرم الان دیگه اصلا کاری نداره میگه منو راحت کردی همدیگه هم بکشیم میکه به من چه هر بحثی شد برا من نیارین خودتون حل کنید الان از بس حوابشونو دادم عادی شده براشون شوخی شوخی همچین دمار از حال هم درمیاریم بعدشم کلی میخندیم دوستی دوستی در ....میکنم چوب دستی