سلام دوستان،من با دوستام رفت آمد داریم تو خونه شوهرم مشکلی نداره پری روز گفتن بیاین بریم بیرون کافی شاپ من که میدونستم شوهرم اجازه نمیده بهانه کردم بچه رو گفتم نمیام بعد اونا اصرار کردم گفتم پس بریم بوستان بانوان ......دیشب به شوهرم گفتم گفت لازم نکرده ناراحت نشدم زیاد اما دلم میخواست باهاش حرف بزنم براش یه نامه نوشتم گذاشتم تو جیبش اول نامه نوشتم که من ازت یکبار همش خواستم برم بیرون اونم یه جای زنونه اما تو اجازه ندادیو ابن اجازه ندادنت برام بحثی نیست بحثم سر اینه که تو در مورد خودم چی فکر کردی که اجازه ندادی موضوع اولاش همین بود تقریبا وسطاش نوشتم اینو قبول داری که هیچکس نمیتونه برا کسه دیگه ایی تصمیم بگیره بعدش نوشتم که واسه امنیت آدما اونارو از کاری منع نکنین و این حرفا سر آخرم نوشتم برام بیرون رفتن مهم نیست فقط خواستم درد دل کنم الان واکنششو براتون مینویسم