2777
2789
عنوان

مادر شوهرم بی عاطفه س

| مشاهده متن کامل بحث + 2136 بازدید | 132 پست
وقتی مرتب بری مراسم ها هم درجریان قرارمیگیری خود به خود خودت بگو چه ساعتی میری که من هم بیام با هم ب ...

دقیقا امروز یه مراسم هست . دو دل موندم بهش زنگ بزنم یا اگه اون زنگ نزد مثل قبلنا خودم برم. حالا جالبه اونروز که درد و دل کردیم . گفت وقتی تو مسجدی جایی میدیدمت که با همسایه ها اومدی خیلی ناراحت میشدم .سختم بود. همه با عروساشونن تو با غریبه ها 

ول کن حوصله داریا..بیکاری خودت درگیر خونواده شوهر میکنی..دوست و رفیق پایه پیدا کن برو خوش بگذرون..ب ...

این شهر خیلی کوچیکه و کلا اینجا خیلی محدودم . ولی راست میگی توقعم زیادیه . البته نمیگم همیشه یا نمیگم وظیفه شه . میگم اگه عاطفه داشت گاهی هم منو صدا میکرد

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

نمیدونم چرا من اینجوری لذت نمیبرم . شاید اشکال از منه . دلم محبت خانواده میخواد . یا مثلا کم محلی کن ...


عزيزم خانواده شوهر منم الان دو سال ازدواج كردم ي بار اومدن اونم فقط ي شربت و ميوه خوردن اصلا هم ناراحت نيستم و هر روزم خودم ميرم خونشون يعني خونه خودمو كم ميبينم خيلي هم دوسشون دارم هيچ كاريم برام نكردن تا حالا و توقعي هم ندارم با اينكه وضع ماليشون عاااااليه 

استارتر خیلی پرتوقع هستید فقط همین رو میتونم بگم شما اونا رو برای پر کردن تنهایی خودتون میخواین او ...

پرتوقعی رو شاید درست بگی . ولی واقعا واسه تنهاییم نمیخوام . من اینجا همسایه های خوبی پیدا کردم . تواین مدت همش باهم رفت و امد و سفر و خرید و .. داشتیم . بعد من شاغلم . وقت خالیم اونقدرا هم نیست  که همش تنها باشم . من دوست دارم که خانواده داشته باشیم . نمیدونم منظورمو چجوری بگم. 

خودتو درگیر نکن انقدر ..محبت خوبه ولی به اندازه ...به عبارتی گیر نده به اونا ..خودت و همسرت از وجود هم لذت ببرین...اونا لیاقت تورو ندارن ..تو براشون زیادی..

فقط الله سبحانه و تعالی رو صدا بزنیم ،،یا الله ادرکنی ،،یا الله مددی ،،بنده های خوب خداوند هم فقط الله رو صدا میزدن 🙂

ببین دختر: من ازاون عروسام که اگ کاری نداشته باشم هرشب میرم خونه مادرشوهرم ..اصن دعوت ک نمیخاد..حتی خودم میرم یخچالشون باز میکنم و اگ چیزی خواستم برمیدارم..یا اگ غذایی رو گاز باشه میپرسم ک اگ برا کسی نیس گرم کنم بخورم..شده یهو ظهرها ک غذایی نپختم رفتم خونشون و ناهار موندم یا به شوهرم گفتم برو ببین مامانت چی پخته برا ماهم بیار..مسافرتا و گشت و گذار میگن همراشون بریم..دلیل همشم اینه که شوهرم احترام مادر پدرش داره..کوچکترین کوتاهی در حقشون نمیکنه و در مقابلم پدرمادر براش کم نمیذارن..درحالیکه چهارتا پسر و عروس دیگ هم دارن ولی همش میگن ما با شما راحتیم..پس تو باید اول شوهرت رو قانع کنی و گرنه هرکار کنی نمیتونی تو دلشون جا بگیری چون اونا اول پاره تنشون رو میخان

منم مادر شوهرم مثل مادرشوهر توعه با این تفاوت ک خیلیییی از همسرم انتظار داره تو همه مسایل مثلا خودش تا حالا من مریض میشم نمیزنگه بهم اصلا با این ک تو یه ساختمونیم حالمم نمیپرسه ولی یه دل درد ساده میگیره میگه چرا زنگ نزدین حالمو بپرسین

ولی مادره دیگه نمیشه کاری کرد باید راه بیای باهاش

مارو تاحالا تو این دو سال دعوت نکرده ولی من خودم هفته ای یه بار زنگ میزنم میگم ما داریم شام میایم اونجا

گاهی حتی همسرم ناهار نیس زنگ میزنم میگم من ناهار میام پیش شما بعد یهو میگه من میخوام برم بیرون میگم باشه فردا اگه جور شد خبر میدم میام😁

سخت نگیر از این طور ادما زیدده

اولا براي قلب مهربونت و دل ارومت بهت تبريك ميگم بعدم ببين تا بخوان عادت كنن و رفتارشون رو عوض كنن ط ...

مرسی از حسن نظرت عزیزم . دلم میخواد اینکارو کنم . ولی میترسم خوششون نیاد . نمیدونم حس واقعیشون چیه . وقتی اونجاییم خوبه و مشکلی نیست ولی بعدش که هیج خبری ازشون نمیشه . میگم نکنه نخوان و مزاحم باشم و تحمیلی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

کتاب کمک درسی

64588566 | 26 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز