ما تو یه ساختمون دو واحده با مادر شوهرم اینا زندگی میکنیم ...شوهرم خیلی مرد خوبیه ولی نقطه ضعفش مادرشه ...الان اومده میگه از ماه بعد خورد و خوراکمون باهم بشه ....خونه مادر شوهرم خیلی بزرگه و پر مهمون و توقع دارن همه کار شونو من انجام بدم ...خواهرشوهرمم هم که دائما اونجاست یکی میخواد که بهش خدمت رسانی کنه ....از یدونه عروس بودن بیزارم ...الان با یه بچه ۶ ماهه نه راه پس دارم نه راه پیش ...آرامش نسبی زندگیم داره از بین میره.....چیکار کنم ؟ کمکم کنید؟ اگه گاهی هم مامانم اینها بیان کاملا بی محلی میکنن توقع دارن برای مهموناشون تا کمر خم بشم ...شوهرمو بدجور شستشوی مغزی دادن...
قبل از اونا تو باید شوهرتو شستشو مغزی میدادی.
بيخيال ميدوني گوشت كيلو چنده؟😁
قبول نکن
یگو همین ک واحد نزدیکیم نماز شکر بکن بیشترازاین براخودمون دردسر درس نکن
من نمیدونم سطح فرهنگیتون چه جوریه
تو یه سری خانواده ها این خواسته همسرتون یعنی طلاق
تو یه سری فرهنگا هم همه این مدلی زندگی میکنن
قبول نکنیا .ن با دعوا و اینا با سیاست و زبون و منطق
وا بگو نه من دوست ندارم
مگه میخواد زورت کنه
با محبت شوهرتو شستشو مغزی بده جلو شوهرت خودتو خوب جلوه بده وقتی نیست تنها اونجایی باهاشون اصلا کار نکن وتیکه بنداز وحرفاتو بهشون بزن بعدم ک گفتن بگو واعزیزم تو که دیدی من چقدر مامان دوس دارم گلم
تک پسر بودن ینی مرگ 😁😁
ببخش اینو میگم
بگو پس من چیزی نمیخورم
من شرايط مشابه شما رو دارم متاسفانه بخاطره پاره اي از مسائل هي تو خودم ريختم توخودم ريختم والان خود ايمني گرفتم
اتفاقا ظاهرا هم خونواده ي شوهرم خوبن خيلي چرب زبون مهربون ولي ظاهرشونه در پستو گيس هاي مرا چنگ مينوازند 😂
😔وای خدا لعنت کنه ادم زورگو رو
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
40 ثانیه پیش
41 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
