2777
2789

دیروز ماشین گرفتم رفتم خونه باباش بالای معازشونه دل تو دلم نبود صدای قلبمو میشنیدم رفتم دیدم شوهر آشعالم با باش تو معازس

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

گفت برگرد برو خونه تا شر به پا نکردی گریم گرفته بود گفتم احمد بچم کوچیکه بده ببرم دیدن دیگه گفت گفتم پس فردا میارم برو الان مامان اینجا ببیندت شر میشه گفتم ندی زنگ خونشو میزنم گفت جرعت داری بزن رفتم زنگ و بزنم از پشت گردنمو گرفت روسریمو کشید گففت گفتم گمشو برو

دیگه قاطی کردم خستهههههه شده بودم داد زدم بچمووووو بده که شوخر کثافتم شروع کرد به سیلی زدن که خفه شو در و باز کرد منو چپوند تو خونه مادرش به صدای ما اومد تو راه پله گفتم بچمو دیدی بده ببرم زنیکه شروع کرد فوش و نفرین که تصن بچه مال ماس

یاخدا

میری مهذتو میزاری اجرا 

اگه ازم بپرسن مهم ترین چیزی که توزندگی یادگرفتی چیه؟میگم اگر هرجای زندگی حالت با کسی یا چیزی خوی نبود ترکش کن...میگم هیچ چیزی توزندگی مهم ترازحال خوبت نیس...
دیگه قاطی کردم خستهههههه شده بودم داد زدم بچمووووو بده که شوخر کثافتم شروع کرد به سیلی زدن که خفه شو ...

وااااا استغفرالله اين ديگه چ مدلشه بچه رو بدون مادر سه روز ببرن جايي اونم شوهر احمق مگه دعوا داشتين ازقبل

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز