من داشتم ظرفها رو میشستم همیشه تند تند کار می کردم کسی شک نکنه که حامله ام یه قابلمه اب بود خالی کردم که بشورم نگو دارو ریخته تو اب که روز جمعه کلشو بخوره فرداش بره نمی دونم چ ازمایشی بده یک عربده ای تو گوشم زد بغلدستم که مننننن قلبم افتاد کفه پام من چ میدونستم تو اون داروئه....وای مگه ول می کردددد
هنوز یادم میفته قلبم میلرزه
بعد بچم تا بره مدرسه حرف نمی زد من می گفتم به خاطره ترسه اون روزم بوده😐😐😐