خلاصه ک جدا شدیم و خیلی اتفاقی پیج یه دختر فالو کردم یهو عکسشون اومد بالا شوکه شدم انتظار خیانت نداشتم کاملا باور کرده بودم ک اخایاری تبوده رفتنش از شدت دوست داشتنم...افتادم تو فاز فالگیری و دعا
ب حدی ک خودمن فالگیر شدم کارمن خیلی خوب بود
بااین روش رفتم پیج دختره تبلیغ فالامو کردم کشوندمش تلگرا م مجبور کردم فال بگیره همه جیو گفتم اسم مادرشو گرفتم دعای جدایی زدم
دیگ گفتم ب درک اون ک بر نمیگرده حداقل از ااین جداشه راحت شم
و همینم شد
البته قبل پیج فالگیریم با پیج اصلم پ دادم عکسارو فرستادم گفتم با من بوده...دیدم دختره ۵ سال از خودش بزرگتر بوده
بیشتر سوختم.هرچتد خلایق هرچه لایق
لیاقت یه ملکه فقط یه شاهه و بس
ولی کور کرد احساس نابمو اینو دیگ نمیتونم خودمو گول بزنم