2777
2789
عنوان

مامانا تورو خدا یه لحظه بیاین

188 بازدید | 24 پست

سلام من یه نوزاد ۹ ماهه پسر دارم خیلی شیطونه خیلی خیلی زیاد در حدی که یک لحظه هم یجا نمیشینه با اسباب بازیم بازی نمیکنه فقط خرابکاری میکنه نمیتونم اصلاااا ولش کنم خواب طول روزشم خیلی کمه در حد نیم ساعت شبم چندبار بیدار میشه خونم همیشه به هم ریختس خودم همیشه نامرتب همیشه کم خوابم حتی واسه یه دستشویی باید منتظر اومدن شوهرم بشینم شوهرمم کمکم اصلا نمیکنه چندبار بچه رو بهش سپردم تا کنار سینک یا دستشویی رفتم بلاهای بدی سرش اومده همش سرش تو موبایله شام ناهار صبحونه هم سروقت میخواد غذای ساده هم نمیخوره تورو خدا بگین شما هم اینجوری هستین؟جدیدا خیلی عصبی شدم سر بچه داد میزنم بچه از جا میپره بعدش ناراحت میشم گریه میکنم،نوزاد بود فکر میکردم بزرگ شه راحت میشم ولی هرچی بزرگتر میشه مشکلات بیشتر میشن

والا بچه من آخر ماه میشه ۳ ساله هر روز داره بدتر میشه همش شیطنت میکنه و من دارم جمع میکنم الان خونم پوکیده قبل بیدار بشه عین دسته گل بود ولی الان فاجعس

موی فر داری شما و دلربایی میکنی   دلبر مو فرفری در دل خدایی میکنی   

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

شرایط سختی دارین پسر خاله منم یه سالشه و خیلی شیطونه ب حدی ک خالم ز میزنه ما میریم پیشش خالم بره دسشویی 

الان یه ماهی هس گذاشته مهد از صبح تا ظهر خیلی راحت شده هم کاراشو میکنه هم ب خودش میرسه با شوهرشم سر بچه حرفش نمیشه،شما هم همین کارو انجام بدین تربیت بچه هم بهتر میشه

ببین دختر منم همین من هرچیزی خطرناک جمع کردم. رسما خونم شبیه مسجد شده ولی بچم دعوا نمیکنم برا خودش اینور و اونور میره‌ ‌. و اینکه بشین بغلش باهاش بازی کن تا یاد بگیره بازی با اسباب بازی.

روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...

پسربچه همینه دیگه اکثراشلوغن من بررگترکه شده بوددرحیاط بابندبسنه بودم بازش می کردمی رفت توکوچه شوهرت روهم خودت پرتوقع کردییعنی چی که غذای ساده نمی خوره سربچه هم دادنزن بذارش بازی کنه 

بهترین ادمهای زندگی همانهایی هستندکه وقتی کنارشان می نشینی چایی ات سردمی شودودلت گرم

منم عین شمام عزیزم شایدم‌بدتر😑

ولی یه سری چیزا خیلی بهم کمک کرده یکیش 

یه تخت و پارک گرفتیم‌براش از اول تولدش میخوام‌برم‌دستشویی میذارم‌توی اون گوشیمم دوربینشو روشن میکنم میذارم جلوش بازی میکنه با گوشی تا بیام.خخخ

دقیقا دختر منم همینه.16ماهشه

بذار راه بره تازه درد سراش شروع میشه

زیر گاز زیاد میکنه. رو اجاق گاز میره میشینه.وسایل کابیت خالی میکنه.خوراکی ها رو خالی میکنه با دست و پاش له میکنه و پراکنده میکنه.دست تو پنکه میکنه.رو میز غذا خوری میشینه بعد مثلا خودش میخاد بندازه پایین ک منو بترسونه

ب اتو و جارو برقی دست میزنه.ی تلفنمون روو بس ک کوبید زمین خراب کرد.قاشق چوبی اتیش زد.از راه پله بالا رفت.سنگ و خاک میخوره..کمد و جا کفشی ب دو دقیقه نکشیده خالی میشه.

پوشک نمیذاره بکنمش با دعوا اونم ایستاده و.....هرچی فکر کنی این بشر انجام میده

دقیقا دختر منم همینه.16ماهشه بذار راه بره تازه درد سراش شروع میشه زیر گاز زیاد میکنه. رو اجاق گاز ...

علاوه براین موارد دختر من روغن خالی کرد رو سرش میگفت حموم حموم.بقیه اشم‌ خالی کرد رو مبل‌.هر چی داشتیم از نرده بالکن پرت میکرد پایین سطل برنج رو کامل حالی کرده بود تو خونه میرفت شیر حموم رو باز میکرد وایمیساد‌ زیرش خیس میشد اونم تو چله زمستون  لباس نمی پوشید نمیذاشت موهاشو شونه کنم هر بار لباس پوشیدنی نیم ساعت وقتمو‌ میگرفت و........حالا هم که ۳ سالشه ی سره لجبازی میکنه و قهر میکنه

موی فر داری شما و دلربایی میکنی   دلبر مو فرفری در دل خدایی میکنی   
دقیقا دختر منم همینه.16ماهشه بذار راه بره تازه درد سراش شروع میشه زیر گاز زیاد میکنه. رو اجاق گاز ...

😂وای ببخشیدا ولی یه بدبخت تر از خودم پیدا شد،امیدوار شدم که تنها نیستم

منم عین شمام عزیزم شایدم‌بدتر😑 ولی یه سری چیزا خیلی بهم کمک کرده یکیش  یه تخت و پارک گرفتیم‌ ...

بدبختی من اینه گوشیم دوس نداره برعکس همه ی بچه ها

تو تخت خودش بذارمش یا صندلی یا هرچی منو نبینه دور و ورش به حد بیهوش شدن گریه میکنه اصلا تنهایی نمیمونه

پسربچه همینه دیگه اکثراشلوغن من بررگترکه شده بوددرحیاط بابندبسنه بودم بازش می کردمی رفت توکوچه شوهرت ...

ای خواهر...از شوهرم حرف نزنیم بهتره

همینکه دارم باهاش زندگی میکنم خیلییییه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

ژل لب زدم عکس

parimah3047 | 10 دقیقه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز