2777
2789
عنوان

دورهمی دوستان صمیمی

| مشاهده متن کامل بحث + 42582 بازدید | 5877 پست
پاک کردم شناسایی نشیم    

اتفاقا رفتم پاک کنم نشد😫😂

پدر پشتم‌شکست از رفتن تو/پدر شادی تموم شد توغم‌تو  همیشه بزرگترین آرزوم این بود پاهای بابام و‌ببوسم ولی هیچوقت روم‌نمیشد خجالت میکشیدم روزی که تو‌سردخونه دیدار آخرم بود نشستم کف سردخونه و‌چنددقیقه بی وقفه پاهاش و‌بوسیدم بدون هیچ‌خجالتی بدترین لحظه عمرم بود که از خودم تاهمیشه متنفر شدم توروخدا هیچوقت هیچوقت خجالت نکشید از بوسیدن دستای پدرمادرتون‌نذارین خدای نکرده ی روز این نوع بوسیدن تجربه کنید.درسته بعد بابام نفس میکشم ولی زندگی نمیکنم اصلا فقط به اجبار روزهامیگذره چون چاره ای ندارم ولی وقتی تموم جانم دیگه روزمین نیست منم نیستم روحم‌نیست جسمم که ادامه میده هیچوقت دیگه ادم قبل نمیشم🖤🥀خیلی دلتنگتم بابای مهربونم بابای خوبم خیلی قلبم تحمل این حجم دلتنگی نداره🥀🥀🥀

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

نه خونه مادرشوهرم یکی از روستاهای چسبیده ب شاهروده خونه مامانم شاهرودع خودم شاهرود دوست دارم یعنی بز ...

خدابزرگه عزیزم.یهودیدی نظرش عوض شد.

اگه میتونی وقتی شوهرت مهربونه خیلی نرم و ملایم از ارزوهات براش بگو.براش تصویرسازی کن که خونمونوفلان میکنیم و این حرفا.

ازچیزایی که دوس داره ولی توی خونه مامانش نمیشه داشته باشه حرف بزن که مثلا توی خونه خودتون تهیش میکنین..واینکه مثلا بگو پسرمون اگه توی شاعرود بزرگ بشه خیلی براش بهتره .میتونه ازامکانات اونجا استفاده کنه ،ولی اینجا جای پیشرفتش کمه و ازاین حرفا .

منم خیلی دوس دارم برم تهران برای زندگی.حتی ازنظرشغلی هم میتونستیم بریم ولی خب ریسک بود یه جورایی.اما شوهرم راضی نمیشه.میگه ازتهران متنفرم،احساس خفگی میکنم ازشلوغیو ترافیک و الودگیش خیلی بدش میاد.اما من گاهی هنوز بهش میگم بیا بریم .میگه اگه بگی بریم شهرمامانت اینا میام اما تهران نه.منم شهرمامانمو دوس ندارم همینجا که هستیم ازاونجا بهتره.

من باید برم خرید اصلا حوصله ندارم تازه باید تنهاهم برم.صورتمم اصلاح نکردم تا برای مراسم داداشم اصلاح کنم دیگه الان خیلی زشتم ازخودم بدم میاد.

کیف و کفش میخام بخرم تنهایی خیلی سختمه.

خدابزرگه عزیزم.یهودیدی نظرش عوض شد. اگه میتونی وقتی شوهرت مهربونه خیلی نرم و ملایم از ارزوهات براش ...

گفتم براش حتی همین دوروز پیش اومدم لباس بردارم دیدم ی شومیز نو مه مامانم برام‌خریده تو‌چمدون چروک شده شروع کردم گریه کردن فقط میگه خانوم صبرداشته باش بخدابرات خونه ای بسازم‌همه توکف بمونن میدونم‌میسازه ولی توهمین شهر همیشه منتظر ی معجزه ایم ک بریم حتی شده خییییییییلی دور من اصلا اصلاادم‌وابسته ب خانواده نیستم بهش میگم کاش شغلت جوری بود میرفتین لب مرز دورترین جا😂😂

پدر پشتم‌شکست از رفتن تو/پدر شادی تموم شد توغم‌تو  همیشه بزرگترین آرزوم این بود پاهای بابام و‌ببوسم ولی هیچوقت روم‌نمیشد خجالت میکشیدم روزی که تو‌سردخونه دیدار آخرم بود نشستم کف سردخونه و‌چنددقیقه بی وقفه پاهاش و‌بوسیدم بدون هیچ‌خجالتی بدترین لحظه عمرم بود که از خودم تاهمیشه متنفر شدم توروخدا هیچوقت هیچوقت خجالت نکشید از بوسیدن دستای پدرمادرتون‌نذارین خدای نکرده ی روز این نوع بوسیدن تجربه کنید.درسته بعد بابام نفس میکشم ولی زندگی نمیکنم اصلا فقط به اجبار روزهامیگذره چون چاره ای ندارم ولی وقتی تموم جانم دیگه روزمین نیست منم نیستم روحم‌نیست جسمم که ادامه میده هیچوقت دیگه ادم قبل نمیشم🖤🥀خیلی دلتنگتم بابای مهربونم بابای خوبم خیلی قلبم تحمل این حجم دلتنگی نداره🥀🥀🥀
فقط شما دو نفر دانشجوی اونجا بودین😏😏😏

نه من کلا میخواستم پاک کنم نشد اگ‌میتونین گزارش بزنید برام حذف بشن

پدر پشتم‌شکست از رفتن تو/پدر شادی تموم شد توغم‌تو  همیشه بزرگترین آرزوم این بود پاهای بابام و‌ببوسم ولی هیچوقت روم‌نمیشد خجالت میکشیدم روزی که تو‌سردخونه دیدار آخرم بود نشستم کف سردخونه و‌چنددقیقه بی وقفه پاهاش و‌بوسیدم بدون هیچ‌خجالتی بدترین لحظه عمرم بود که از خودم تاهمیشه متنفر شدم توروخدا هیچوقت هیچوقت خجالت نکشید از بوسیدن دستای پدرمادرتون‌نذارین خدای نکرده ی روز این نوع بوسیدن تجربه کنید.درسته بعد بابام نفس میکشم ولی زندگی نمیکنم اصلا فقط به اجبار روزهامیگذره چون چاره ای ندارم ولی وقتی تموم جانم دیگه روزمین نیست منم نیستم روحم‌نیست جسمم که ادامه میده هیچوقت دیگه ادم قبل نمیشم🖤🥀خیلی دلتنگتم بابای مهربونم بابای خوبم خیلی قلبم تحمل این حجم دلتنگی نداره🥀🥀🥀

بچه ها واسه پستای این صفحه و صفحه قبل من و فاطمه(کاکتوس )گزارش بزنید پاک بشه

ممنون

زمانی پخته میشوید که میفهمید نیازی نیست به هر چیزی واکنش نشان دهید یا به هر حرفی پاسخ دهید
بچه ها واسه پستای این صفحه و صفحه قبل من و فاطمه(کاکتوس )گزارش بزنید پاک بشه ممنون

😘

پدر پشتم‌شکست از رفتن تو/پدر شادی تموم شد توغم‌تو  همیشه بزرگترین آرزوم این بود پاهای بابام و‌ببوسم ولی هیچوقت روم‌نمیشد خجالت میکشیدم روزی که تو‌سردخونه دیدار آخرم بود نشستم کف سردخونه و‌چنددقیقه بی وقفه پاهاش و‌بوسیدم بدون هیچ‌خجالتی بدترین لحظه عمرم بود که از خودم تاهمیشه متنفر شدم توروخدا هیچوقت هیچوقت خجالت نکشید از بوسیدن دستای پدرمادرتون‌نذارین خدای نکرده ی روز این نوع بوسیدن تجربه کنید.درسته بعد بابام نفس میکشم ولی زندگی نمیکنم اصلا فقط به اجبار روزهامیگذره چون چاره ای ندارم ولی وقتی تموم جانم دیگه روزمین نیست منم نیستم روحم‌نیست جسمم که ادامه میده هیچوقت دیگه ادم قبل نمیشم🖤🥀خیلی دلتنگتم بابای مهربونم بابای خوبم خیلی قلبم تحمل این حجم دلتنگی نداره🥀🥀🥀
گفتم براش حتی همین دوروز پیش اومدم لباس بردارم دیدم ی شومیز نو مه مامانم برام‌خریده تو‌چمدون چروک شد ...

خب پس ناراحت نباش عزیزم.اینکه اینجوری میگه پس خوبه ایشالازود خونه دارمیشین.خودتو اذیت نکن.سعی کن ازهمین شرایز و امکانات بهترین استفاده روبکنی و لذت ببری.

من وقتی عقدکردم دیگه خونه بابام نموندم چون راهمون دور بود و رفت و امدبرامون سخت بود نمیخاستیم ازهمدیگه دورباشیم اومدم خونه پدرشوهرم سه سال توی یه اتاق بودیم باشوعرم تا عروسی کردیم و جهیزیه اوردم اومدیم طبقه پایین.

اون سه سال رو فقط سعی کردم لذت ببرم ،دوستام میگفتن چجوری تحمل میکنی میگفتم فک میکنم هنوز ازدواج نکردیم و دوستیم ومجبورنیستم ازش دورباشم واومدم پیشش تا بهمون سخت نگذره واقعا هم همینطوری فکرمیکردم به خاطرهمین تونستم تحمل کنم و حتی لذت ببرم.

نه من کلا میخواستم پاک کنم نشد اگ‌میتونین گزارش بزنید برام حذف بشن

باید ده نفر بزنن فکر کنم

زمانی پخته میشوید که میفهمید نیازی نیست به هر چیزی واکنش نشان دهید یا به هر حرفی پاسخ دهید
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز