اره ادم لجباز و ديكتاتوري هست.دوست داره همه چيز به حرف اون باشه!!!حتي به شوهرم هم تعيين تكليف ميكنه بابت كارش همش ميگه بفروش برو سراغ كار بهتر(يا مهاجرت حتي!!!)در صورتي كه من كاملت وابسته ي خانوادم هستم
مهم نیست بنظرم
اینکه احترامشون رو حفظ کنی بهتر از همه چیزه, بذار فکر کنن غریبی میکنی بهتر از اینه که فکر کنن پررویی خدای نکرده!
وقتی زیاد باهاشون صمیمی بشی بعضی اوقات به ضرر خودت تموم میشه یادمه یه استاد داشتم حرف قشنگی بهم زد ازش مشورت خواستم که اول زندگی برم خونه مادرشوهرم زنپگی کنم یا نه
بهم گفت یادت باشه بهترین مادرشوهر دنیارو هم که داشته باشی تو یه نسبت خونی با مادرت داری که با مادر شوهرت نداری همون نسبت خونی باعث میشه که بعضی اوقات از هم دیگه چیزی به دل بگیرید اما اگه مادرت تو سرت هم بزنه یا تو مادرتو ناراحت کنی به دل نمیگیرید.
پس حدود و احترامتو حفظ کن
خب خسته شدم ديگه تا كي واسم تعيين تكليف كنه و بعد تو هر مهموني محلم نذاره؟!اذيت ميشم
اتفاقا من سال اول عروسيم با مادرشوهرم همسايه بوديم.ميگفت وقتي ميري بيرون خبر بده(با همين قسمتش مشكل داشتم ولي گفتم عيبي نداره)بعد يه مدت پرسيد كجا؟!با كي؟!چرا؟!كي مياي؟!(باز جواب سربالا ميدادم و حرص ميخوردم)بعد يه مدت گفت برگشتي خونه چرا بهم خبر ندادي؟يعني بايد مثل اداره كارت و اثر انگشت ميزدم!
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
