2777
2789
عنوان

تاپیک از مادر بودن خستم

554 بازدید | 17 پست

با چیزایی ک اینا میگن بچه ی من خیلی خوبه هرچند هر بچه ای اذیت کردن و لج بازی هاش داره مادر باید بتونه قوی باشه بیشتر مادرا مث من با سن کم مادر شدن ولی کم نیاوردن مثلا هیچوقت پیش نیومده ک دلم بخاد نبینمش یه مدت طولانی واقعا اینقدر خسته کرده که اینطور میگی

پسرهای من معجزه های کوچک من و دلیل مادر شدنم  عاشقتونم 

اون خانومو نمی دونم ولی من زندگی خیلی سختی دارم با اینکه سالها انتظار یه بچه داغونم میکرد زندگی کردن با مادر شوهر و تحمل کردن کارا و رفتارای زنندشون و اینکه مجبور بام سکوت کنم باعث شده همه حرصمو سر بچه خالی کنم گاهی اوقات که عصبی ام میکنه میگم کاش تا آروم شم پیشم نباشه

منظورماینه که شرایط تو صبور بودن مادرا خیلی مهمه مخصوصا حمایت همسر که متاسفانه من یکی نداشتمش هیچ وقت

❤️خدایا پناهم باش ❤دوسداشتی یه صلوات واسه مشکلم بخون رفیق دمت گرم🌷
اون خانومو نمی دونم ولی من زندگی خیلی سختی دارم با اینکه سالها انتظار یه بچه داغونم میکرد زندگی کردن ...

عزیزدلم درک میکنم منم بعضی اوقات دعوا میکنم و عصبی میشم ولی بعدش پشیمون میشم هر مادری همینه 

شما چرا این مشکلات داری 

پسرهای من معجزه های کوچک من و دلیل مادر شدنم  عاشقتونم 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ماها ادمیم توان هرکسی با دیگری فرق داره شاید شما صبورترین شاید جو خونتون آروم بوده یا شاید اینقدر جو خونتون بد بوده شما عاقل بار اومدین یا هزار جور دلیل دیگه من خیلی زود کم میارم توانم کمه تلاش میکنم صبور باشم ولی یه جاهایی دیگه از توانم خارجه بنظر من هم بچه حق داره هم مادر هردوشون به نحوی تحت فشارن به قدیم و جدید نیست مامانم تعریف میکنه تو فامیل و همسایه هامون بچه شیطون بود زن بخاطر اینکه تو جامعه کمتر تحویلش میگیرن و حامله میشه و پریود میشه و شیر میده و شب زنده داری میکنه خوابش کمه همه اینا تاثیر داره توانش کم میشه هیچکس نمیتونه اون لحظه درکش کنه مادرای ماهم بچه داری کردن ولی چون از اون دوران گذشته یادشون رفته و درکمون نمیکنن وگرنه خودشونم همون موقع که بچه هاشون کوچیک بودن مثل ما عصبی  و خسته بودن 

من دخترم ٢سالشه دقيقا خيلى باهاش راه ميام خيلى خانومه اگه ٢تا هم داشتم اذيت نميشدم ولى شوهرم اصلا اعصاب گريه نداره تا گريه ميكنه ميگه ببين چى ميخواد بده بهمش انقدر بيشعوره كه وقتى بچه گريه ميكنه با من دعوا ميكنه الان ميخوام دخترم رو از شير بگيرم تا به بچه شير نميدم شروع ميكنه منو فحش دادن يه با كه نصف شب بچه واسه شير بيدار شد منم داشتم آرومش ميكردم شوهرم انقدر حرفاى بد بهم زد منم با تمام وجود نفرينش كردم ولى هرگز سر دخترم داد نزدم وسر اون خالى نكردم من عاشقانه دخترم رو ميپرستم وحتى اذيت هم ميكنه برام شيرينه مثلا امروز يه بيوان آب هندونه رو خالى كرد رو فرش اصلا هيچى بهش نگفتم يا موقع شام دوغ رو خالى كرد رو فرش نعنا هاى تو دوغ چسبيده بود به فرش اصلادعواش نكردم چون بچه اس واقعا متوجه نيست من كه مادرم نبايد اونارو بذارم جلو دستش

من دخترم ٢سالشه دقيقا خيلى باهاش راه ميام خيلى خانومه اگه ٢تا هم داشتم اذيت نميشدم ولى شوهرم اصلا اع ...

شما چقدر خانومی این مشکل منم هست بهضی اوقات شوهر منم دعوا ک چرا بچه گریه کرد اعصابم بهم میرزه

پسرهای من معجزه های کوچک من و دلیل مادر شدنم  عاشقتونم 
شما چقدر خانومی این مشکل منم هست بهضی اوقات شوهر منم دعوا ک چرا بچه گریه کرد اعصابم بهم میرزه

الانم قيافه گرفته رفته تو اتاق خوابيده منم با دخترم تو حال خوابيديم تو صورت دخترم كه نگاه ميكنم شوهرم ديگه برام مهم نيست به جهنم كه ناراحته مهم دخترمه كه آرامش داشته باشه

الانم قيافه گرفته رفته تو اتاق خوابيده منم با دخترم تو حال خوابيديم تو صورت دخترم كه نگاه ميكنم شوهر ...

چرا تا شناخت کافی از اخلاق شوهرتون یا زنتون پیدا نکردین یه بچه معصومو بیگناهو  میارین تو زندگیه پر از تنفرتون ، متاسفانه عادت دارین به آخی آخی شنیدن و گفتن ، این که از شوهرت نفرت داری و نفرینش میکنی اوج نابودیه یه زندگیه اگه به همین روال ادامه پیدا کنه ، بعد میره یه جا دیگه به ارامش میرسه و تو بااازم میشینی که اخی اخی بشنوی ، وقتی شوهر انققققدر عاشق بچش نباشه که صدای گریش و با توهین جواب بده ، یا به زوره بچه خواستی نگهش داری ، یا فقط خودت دلت بچه خواسته ، یا اصلا بخاطر حاملگی ازدواج کردی ، یا هزارتا دلیل دیگه که همش ختم میشه به اینکه درباره بچه دار شدن به نفره تصمیم گرفتی ، حالا هم اگه میخای به زندگی پر تنفرت ادامه بدی ، بشین و اخی اخی بشنو ، اگه نه میخای یه زندگیه عاشقانه پیدا کنی ، راه حلو پیداکن ، راه حل ترک رابطه با تغییر جای خواب نیست ، این نابود کردن رابطه خودتو شوهرته ، بچه تا یه سنی انققققدر شیرینو معصومه که کنار اون خوابیدنو به کنار شوهرت خوابیدن ترجیح میدی بعدش که مرد ارامششو به جای دیگه پیدا کرد توام شروع میکنی به داد زدن سر بچه و خودخوری که چرا زندگیت این شد ، به شوهرت نزدیک شو‌، دنبال اخی و ترحم نباش ، هرگز این مسئله رو با خانواده یا دوست درمیون نزار ، شخصیترین مسئلتو از خونه بیرون نیار فقط برای مشاور ، زندگیتو مثه روز اول عاشقانه کن ، فقققققط زن میتونه اینکارو کنه ، الان اصلا وقت افسردگیو غمگین بودن نیست چون تو یه دختتتتتتر داری که از همییین الااان با شیره ی جونت داره تربیت میشه یه مادر توسری خوره غمگین نباش که دخترت اینجوری بار بیاد ، پاشو‌به خودت برس ، شاد باش ، به خووووودت برس حتی اگه حال نداری لباس بچه رو بشوری ، مثل روزای اول عاشقی برای شوهرت تازگیو جذابیت بیار این روزا قششششششنگترین روزای زندگیته ، قشششنگترین روزای زندگیتو با غمو بدبختی عوض نکن ، 

چرا تا شناخت کافی از اخلاق شوهرتون یا زنتون پیدا نکردین یه بچه معصومو بیگناهو  میارین تو زندگیه ...

جاى من نيستى نميتونى قضاوت كنى من زندگيم بهشته همه حسرت زندگيم رو ميخورن ولى وقتايى كه شوهرم عصبانيه ازش متنفر ميشم البته اونم تقصيرى نداره توى امسال هم پدرش هم خواهرش رو از دست داده در ضمن من ده ساله ازدواج كردم وبعد از ٨سال بچه ام بدنيا اومد

جاى من نيستى نميتونى قضاوت كنى من زندگيم بهشته همه حسرت زندگيم رو ميخورن ولى وقتايى كه شوهرم عصبانيه ...

توی زندگی ای که بهشته و همه حسرتشو میخورن ادم به همسرش نمیگه بیشعور ، با تمام وجود نفرینش نمیکنه ، شوهر به بچه بخاطر گریش فحاشی نمیکنه ،  شما بهتره حتما برای بهشت تر شدن زندگین بری مشاور چون وقتی تمام این ده سال همسرت انقققدر باعشق کنارت بوده که زندگیتو بهشت تلقی میکنی اما در سالهای پیاپیی که ایشون بخاطر داغدیدن نیاز داره با احساس خوب کنارش باشی و حمایتش کنی و شما با تمام وجود نفرینش میکنی و جوری در معرض قضاوت دیگران قرارش میدی که خودتون در جایگاه یه قربانی قرار بگیریدو با ترحمات دیگران به خودتون و توهین به شوهرتون احساس خوبی پیدا میکنید طبیعتا از دوگانگی شخصیتی ، یا بی چشمو رویی ، ( در قبال تمام بهشتی که همسرتون بهتون هدیه کرد و اینطور جوابشو میدین ) یا بی معرفت بودن ( در قبال تمام لحظه هایی که ایشون عاشقانه زندگیتونو به بهشت تبدیل کردن و حالا تو بدترین روزهای زندگیش بخاطر عزیزاش شما باید بدون اینکه بدونه مورد انتقاد دیگران قرارش بدید ؟)و یا نوسان احساساتی که گاهی با بزرگنمایی همراهه بعد از زایمان ، گرفتارید ، چون اگر واقعا دنبال مشاور و راهکار هستید   باید تو صحبت اولتون همسرتونم شرح میدادین که سالها چه بهشتی براتون ساختن و حالا بعد از بدترین اتفاقات زندگیش دچار ناراحتی شدن ، و اگر دنبال ترحم هستید که یه طرفه و با شدت صحبت کنید ، پایان صحبتاتون بنویس فقططططط منو دلداری بدیدو اخی اخی بگید من دنبال راه حل نیستم. ، و اگر نظر دیگرانو نخواید اصلا نباید در صفحه ای عمومی مسئله ای رو مطرح بفرمایید چون هر صحبتی تاپیکی پستی یه  نظری داره ، امیدوارم مجددا زندگیتون بهشت شه نه بخاطر اینکه دیگران حسرت بخورن ، بخاطر اینکه خودتون لذت ببرید 

چقد حرفای قشنگی میز نید خوشم اومد ،منم یه مادر خیلی خیلی عصبیم همیشه میگم کاش ی جایی بود بچه ها رو میفرستادم تا یه کم ارامش داشته باشم ولی متاسفانه مادر ک ندارم خاهرم هم ازم دوره چون خودم تنها بودم از اول خیلی به اعصابم فشار میاد به خدا بعضی موقعها واقعا کم میارم خیلی تحملشون سخته مخصو صا که با هم همش دعوا میکنن

توی زندگی ای که بهشته و همه حسرتشو میخورن ادم به همسرش نمیگه بیشعور ، با تمام وجود نفرینش نمیکن ...

شما هم از فضولى رنج ميبريد مگه من با شما حرف زدم كه جواب داديد لطفا ريپلاى نكن با آدماى خود درگير كارى ندارم خودت ميگى خودتم از جوابت اعصبانى ميشى اصلا به تو چه ربطى داره 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز