حالا مفصله بخوام بگم چقدر همیشه هوامو داشت
وقتی راهنمایی بودم یه انگشتر مال خواهرش بود خواستم بهش بدم
دست چپشو آورد جلو گفت بزارش تو این انگشتم(انگشت حلقه)منم گذاشتم😖سال آخر دبیرستان بودم با مامان و باباش اومدن خونمون خواستگاری،ولی باز من متوجه نشدم چرا اومدن چرا رفتن و دیگه هیچوقت خونمون نیومدن
یا اصلا واسه خواستگاری اومدن،اصلاهیشکی هیچی به من نگفت