حالم بهم میخوره از این جورآدما
حرف خودشون رو میزنن انگار نه انگار که اتفاقی افتاده
مادرشوهرم یه هفته پیش سر یه موضوع خیلی بیخود نفرینم کرد بعدش که من به گریه افتادم میگه به تو نگفتم به پسرم گفتم بعدش هم انگار نه انگار اتفاقی افتاد جالب اینه که خواهرشوهرم بهم میگه ولش کن خودش خوب میشه بجای اینکه از دل من در بیارن به فکر ناراحتی اونن من الان ده روزه خونش نمیرم البته شوهرم میره من خودم نمیرم