2777
2789

🤔🤔🤔

دردناکترین مرگ پسرنوح داشته:                                             تصورکن داری غرق میشی خر                                          از کشتی بابات برات دست                                            تکون میده!😐

اینو قبلاً هم تعریف کردم

یه بار با سه تا از دوستام بیرون بودیم نیم ساعت دیگه کلاسمون شروع میشد اولی گفت من دستشویی دارم دومی وسومی هم همین جمله روگفتند چهارمی که خودم بودم گفتم آره بخدا منم

بچه ها بیاید دربست بگیریم اونام قبول کردند

منم یه تاکسی دیدم خواستم داد بزنم دربست به جا اینکه بگم دربست گفتم دستشویی






بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

چه خاطره اب الان چیزی یادم نیس اما یکم پیش مامان بزرگم اینجا بود همه زنعموها و عموها بودن مامانم پا شد ظرفا رو جمع کرد من مشغول حرف زدن با زنعموم بودم یهو پرید بهم گف تو نشستی و مامانت داره کار میکنه؟😐جلو همه ضایعم کرد😐

خدایا شکرت💕

یک بار رفتیم شهرکرد برا عروسی رفتن ..وقتی رسیدیم خونه خاله ام بدو رفتم که برم داخل سوپرایزش کنم ک شانس دم در از شدت سرما یخ زده بود چنان خوردم زمین ک آنجام سه روز میگفت خدا لعنتت کن 

یه بار عروس عموم برا پاگشا اومد خونمون اینقدر گفتیم  خندیدیم که موقع رفتن تو حیاط برا خداحافظی هول شدم بهش دست دادم گفتم سلام. 😁😁 همه زدن زیرخنده. 

حااالا این هیچی اومدم بهش بگم از آشناییت خوشحال شدم باز گفتم از خوشحالیت آشنا شدم😁😁

یه بارم با خواهرم رفته بودم بیرون رفتیم یه مغازه ظروف آشپزخانه یه  ملاغه برداشتم دیدم دستش کوتاهه یهو خواهرم گفت آقا ازین ملاغه آستین بلندشو ندارید؟ 

یهو همه مشتری ها زدن زیرخنده تازه فهمید چی گفته 😃😃😃😃

منم راهنمایی بودم اولین بار تنها سوار تاکسی شدم جلو نشستم

اونموقع جلو دونفر میزدن زمان ما😁شماهایادتون نیس

عقبم پر بود یکم رفتیم ی اقایی بین راه دست تکون داد تاکسی وایساد

منم دیدم عقب پره یکم خودمو جمع وجور کردم که اون مرده بیاد بغل دستم سوار شه🤐

دیدم راننده با تعجب نگام کرد😲 و اون مسافرم رفت بغل دست راننده نشست درو بست رفتیم🙄😂

نمیدونم چشون بود واقعا😏 ایشششش

یه خاطره یه خانمی اینجا گفت هنوز بهش فکر میکنم میخندم 

گفت نوجوو که بوده سیبلاشو دکلره میکنه در حالی که فکر میکرده زیبا شده با یه پسری قرار میزاره همین که پسره میبینش میگه نهار آبگوشت داشتید 


منم راهنمایی بودم اولین بار تنها سوار تاکسی شدم جلو نشستم اونموقع جلو دونفر میزدن زمان ما😁شماهایاد ...

     

وای خیلی بانمک گفتی اره منم یادم میاد این چیزا رو،واقعا چرا اینکارو میکردن اون زمان؟😃  خیلی ملت بانمکی هستیم ،خوب شد قانون اومد  

تو چقد مثه هیشکی نمیمونی...خیلیم عشقی خودت نمیدونی
     وای خیلی بانمک گفتی اره منم یادم میاد این چیزا رو،واقعا چرا اینکارو میکردن اون ...

قربونت😘

امروز اینو یادم اومد تو ماشین  برا شوهرم تعریف کردم خودم مردم از خنده اما اون فقط برام سر تکون داد😄 دخترم۴ سالشه انقد خندید باهام😁

ارررره تازه هم جلو دوتا میزدن هم بغل دست راننده هم عقب چهار تااا🤪

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792