به پدرشوهرم گفتم فایده نداشت
چندروز پیش سر یه مسئله بحثمون شد خونه بابم اینا
عصبی بئدم اروم گفتم خاک تو سرت هیچکسیم نبود بعد خواهرم اومدد جلوش گفت این عقل نداره امدازه نخوده زر میزنه ناراحت شدم
رفتم تو اتاق اومد پیشم گفتم ولم کن هی دستمو گرفت گفت پاشو بریم منم زدم تو پاش اونم یه تیپا زد بهم ورفت
بعد داداشم اومده میگه اول تو زدیش بعد اون زده
اخه من چقدر بدبختم
به داداشم گفتم بیغیرتی که میذاری این خواهرتو بزنه گفتم دفعه ائلش نیست ولی بخدا هیچ کاری نکرد