خیلی تو جمع ما نمیاد وقتی ام مجبوره بیاد اصلا حرف نمیزنه همش یا در حال لبخند یه متری زدنه یا  همش سرش تو گوشیه وقتی ام میگیم بیا توام حرف بزن میگه دارم استفاده میکنم دیگه... همه جا با شوهرش چسبیدن به هم شوهرش تا قبل از این که اینو بگیره تو جمع ما میومد باهامون بیرون میومد حالا تو جمع فقط همش حواسش به خانومشه همش براش چایی میبره اشاره ای حرف میزنن و  باهاش یه جا میشینه اگه باغی جایی بریم همش باهم دور میزنن...با مادر شوهرش اینا به شدت کتابی و شما شما میکنه...اوناام حسابی احترامشو دارن البته به قول جاریش ازش میترسن...کل طایفه احترامشو دارن البته پشت سرش خیلی میگن ولی در ظاهر جرئت نمیکنن بگن بالا چشمت ابروئه...از وقتی بچش دنیا اومده تو جمع اصلا نمیدوئه دنبال بچه و...کلا بچه رو میده شوهرش...به منم بی احترامی نکرده ها اصلا به هیچ کس نکرده اما من حس خوبی بهش ندارم شما چی فکر میکنین در موردش...