ده سال پیش دختر خاله ام ازم پرسید تو بچه میخوای گفتم اصلا بچه نمیخوام اون موقع نامزد بودم بماند که چه بی پولی ها و مصیبت ها کشیدیم و کسی نفهمید و نخواستیم بفهمن دختر خاله ام تا ازدواج کرد بچه دار شد کلا هم سر مسیله ای با من بهم زد و خیلی پشت سرم حرف زد الان دوباره اشتی کردیم ولی ته دلم نمیبخشمش و باهاش مراوده ای ندارم الان یه پسر دارم هر وقت منو میبینه میپرسیده تو بچه دیگه نمیخوای میگم نه انگار میخواد شاید ده بار اینو میپرسه انگار میخواد مطمین شه
حالا دیروز منو دیده جلوی همه بهم میگه من ده سال پیش ده بار ازت پرسیدم میخوای بچه ولی تو گفتی نمیخوای ده بار بهم گفتی نمیخوای پس این چیه به پسرم اشاره میکنه یه جواب بدین بگم دهنشو کلا ببنده
با اینا اینجوری برخورد کن
شماکه نمیخوایی اما بگو چرا سه تا دیگه میخوام بیارم
هرچقدرم گفت بگو بزار این بزرگ بشه
آدما تغییر میکنن، نظراتشون هم تغییر میکنه
خب بهش بگو معلوم نیست فعلا نمیخوام، شاید بعدا خواستم.
وا ینی چی دختر خالت ازاون ادماست که اعصاب خورد میکنن جوابم بدی یه چیز دیگه میگن معلومه هدفش ناراحت کردنته یه جوری باهش رفتار کن و حرف بزن که انگار ناراحت نشدی نزار اون ب هدفش برسه بگو این بچه میوه دلمه نبود چی جوری زندگی میکردم
بگو ده سال پیش راجع ب تو ی جور فکر میکردم الان ی جور دیگه
ادما نظرشون عوض میشه بالاخره
وااا چقد فضوله؟اصن به کسی چه که پیگیر کار شما شه؟داره دخالت مستقیم میکنه،حالا حرصم میخوره؟نوبره والا،خانواده شوهر منم به شدت فضولن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
8 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
