اینقدر چندوقته همه چیو دارم میریزم تو خودم ک سر درد شدم امشب حسابی
الکی میخندم و ب رو خودم نمیارم واقعا کار سختیه
جریان اینکه من خیلی خیلی عاشق امام حسینم ینی اسم امام حسین ک میاد اشک تو چشمام جمع میشه
سال 93 ک رفته بودم کربلا واقعا یه تیکه از وجودم اونجا جا موند
از اون روزی ک اومدیم همش دلم پر میکشید برم کربلا ولی قسمت نشده بود
دیگه این اخریا تو تلوزیون یا گوشی و...حرم میدیدم خیلی دلم میشکست و گریم میگرفت
تا اینکه ب اصرار شوهرمو راضی کردم عید بریم کربلا پولشو نداشتیم قسطی رفتیم
خیلی سر اینکه میخام برم کربلا و چرا و...خانواده شوهرم دلمو شکوندن
واقعا سه شب پشت سر هم گریم انداختن
هر چی میخاستن بهم گفتن الانم ک یادم افتاد گریم گرفت
منم میتونستم دعوا کنم جوابشونو بدم و...ب احترام امام حسین هیچی جوابشونو ندادم گذشت کردم بخاطر امام حسین
خلاصه رفتیم کربلا با یه دل شکسته و... ب امید اینکه امام حسین دل شکستمو میخره و حاجتمو میده
ولی همیشه اونی ک فکر میکنیم نمیشه
از کربلا ک اومدیم هنوز ک حاجتمو نگرفتم
تازه شوهرمم بیکار شد و الان یه عالمه قسط سفرمون داریم
و همه هم منو مقصر میدونن چون اصرار من بود
ب امام حسین میگم رسمش نبود اینجوری دست خالی ردم کنی 😢😢😢
ولی هیچی از عشقم ب امام حسین کم نشده هااا فقط یکم دلم گرفته
صلوات