باشوهرم دعواي شديد كردم

این به خاطر نزدیکیتونه عزیزم

مادرشوهر من شهرستانن و ما ماهی 1 بار میریم دیدنشون

بعد همین عید امسال پدرشوهرم میگفت که پسرم یعنی همسر من بعد از ازدواج کلا خانوادشو کنار گذاشته و این رسمش نیست و ...😕

دقیقا خانوادت به همسرت همینو بگن

بگن دخترمون خسته شده و اگه این روند ادامه داشته باشه ممکنه کار به جاهای باریک بکشه خدای نکرده

یعنی چی راحتم؟؟؟؟

به خاطر دوریشون میگی؟؟؟

والا از همون دور هم یه سره ترکشاشون میخوره بهم 😅

ولی بعد از 11 سال دیگه واسم زیاد اهمیت نداره و یاد گرفتم تقریبا جواب طرف رو همون جا بدم تا حرفا رو دلم نمونه 

والا اوایل اینجوری نبودن که

توقع داشتن هر اخر هفته این همه راه رو بریم

هر تعطیلی بود یا میگفتن شما بیاید یا ما میایم خونتون چند روز

ولی دیگه الان که زندگیم جا افتاده شکر خدا یه کم تونستم جمعشون کنم

شمال

من اگه جای شما باشم اول اینکه سه سال این وضعو تحمل نمیکردم و از اول میفهموندم که من اینطوریم و اونطوریم .... ولی حالا که اونا عادت کردن به کاراشون شما باید قشنگ بشینی با همسرت حرف بزنی بگی این زندگی نمیشه که دیگران برای ما تصمیم بگیرن بهش میگی اول یه خونه مستقل میگیرین بعد حق کار و ... تو قباله بهم اضافه میکنی بعد من باهات ادامه میدم ... البته قبل از گفت این حرفا لطفا برو با پدرت مشورت کن بهش جریانو بگو ببین اون چه راهی جلوت میذاره ... اخه عزیزم ناراحت نشیا ولی تقصیر خودمه مشکلاتمون .... شما تو 19 سالگی ازدواج کردی بعد این همه حرف زورم تحمل کردی .... خب دیگه توقع داری اونا بهتر از این باشن؟ خانوادم بگن پررو میشه چیه اخه؟ پدر مادر نباید پشت دخترشون باشن؟ اخه این زندگیه یا اسارته؟ ببخشید اعصابم خورد شد

کوتاه مدت شاید جواب بده ولی بعد عادی میشه براش 

به نظرم قاطعانه صحبت کن تکلیفت معلوم بشه که این روال همیشگی هست یا نه 

اگر هم نمیتونی صحبت کنی‌به نظرم کنار بیا 

چون با جنگ اعصاب فقط عمرت و هدر‌میدی و زندگی رو برای هر دوتون زهر میکنی 

همه اینا رو در نظر بگیر و یه جای  برگشت هم برای خودت بزار و عاقلانه فکر‌کن 

ببین‌چیزایی که داره الان اذیتت میکنه ارزش داره که زندگیت و خراب کنی و بی افتی سر زبون ها